English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
velvet powdered with pearls مخمل مروارید نشان
Other Matches
pearl مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
nacre صدف مروارید مروارید
velvet مخمل
velure مخمل
globe amaranth گل مخمل
cotton velvet مخمل نخی
velveret مخمل پست
corduroy مخمل کبریتی
scarlet پارچه مخمل
velvety مخمل نما
fustain فاستونی یا مخمل
velvet مخمل نما
velveteen پارچه مخمل نما
velveteen مخمل نخی یا ابریشمی
his coat was in blue velvet مخمل ابی بود
plush مخمل خواب دار
velveting کالای مخملی مخمل
cotton or silk velvet مخمل نخی یا ابریشمی
turkish towel حوله مخمل نما
suede چرم مخمل نما
velours مخمل کلاهی پارچه مخملی
velvet feels soft مخمل به لامسه نرم است
velour مخمل کلاهی پارچه مخملی
panne پارچه فریفی شبیه مخمل براق
pearl اب مروارید
margarite گل مروارید
nuggets مروارید
gut opaca اب مروارید
nugget مروارید
pearl powder or white اب مروارید
daisy گل مروارید
cataracts اب مروارید
gowan گل مروارید
daisies گل مروارید
pearl مروارید
pearl diver مروارید
snow berry گل مروارید
margarite مروارید
cataract اب مروارید
mother-of-pearl صدف مروارید
globe daisy یکجورگل مروارید
mother of pearl صدف مروارید
pearly مروارید وار
pearl oyster صدف مروارید
pearl fishery صید مروارید
perlitic وابسته به مروارید
cultured pearl مروارید مصنوعی
pearlized مروارید نما
cultured pearl مروارید پرورشی
cultured pearls مروارید مصنوعی
cultured pearls مروارید پرورشی
pearl fisher صیاد مروارید
pearler مروارید گیر
pearliness مروارید نمایی
moquette پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
impearl بشکل مروارید در اوردن
bdellium مقل ارزق مروارید
venetian pearl مروارید ساختگی توپر
moonstone یکجور سنگ مروارید نما
pearly teeth دندان هایی چون مروارید
beadings آراستن لباس با دانههای مروارید
beading آراستن لباس با دانههای مروارید
perlite نوعی شیشه اتشفشانی سنگ مروارید
seed pearl مروارید کوچک وبی قاعده رنگ کمرنگ مایل بخاکستری
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
accessory objects لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
pearlies جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
markings نشان دار سازی نشان
marking نشان دار سازی نشان
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
corduroy مخمل نخی راه راه
compound weave بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
mark نشان کردن نشان
marks نشان کردن نشان
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
stamps نشان
impressed نشان
hash mark خط نشان
impress نشان
badges نشان
hallmark نشان
hallmarks نشان
badge نشان
printless بی نشان
ikons نشان
icons نشان
medals نشان
icon نشان
shew نشان
marks نشان
mark نشان
impresses نشان
grammalogue نشان
refrigerent تب نشان
refrigeratory تب نشان
savorŠetc نشان
impressing نشان
bench mark نشان
symbol نشان
banners نشان
banner نشان
medal نشان
signalled نشان
signaled نشان
targets نشان
targeting نشان
caret نشان
target نشان
indication نشان
cicatrice نشان
cicatricial نشان
cicatricle نشان
targeted نشان
signal نشان
tract نشان
indice نشان
ensigns نشان
ensign نشان
ear mark نشان
benchmarks نشان
benchmark نشان
emblems نشان
indicium نشان
tracts نشان
emblem نشان
insigne نشان
targetted نشان
plaque نشان
plaques نشان
targetting نشان
tally نشان
presaged نشان
presages نشان
presaging نشان
scores نشان
brands نشان
slurring نشان
branding نشان
brand نشان
presage نشان
vexillum نشان
slurred نشان
tally خط نشان
stamp نشان
tallying نشان
tallying خط نشان
gong [British E] نشان
traceless بی نشان
trackless بی نشان
untitled بی نشان
slur نشان
symptoms نشان
symptom نشان
chalk نشان
trace نشان
vestiges نشان
vestige نشان
vestigial نشان
chalked نشان
traces نشان
traced نشان
attributing نشان
attributes نشان
chalks نشان
chalking نشان
attribute نشان
awarded نشان
unmarked بی نشان
award نشان
tracks نشان
tracked نشان
score نشان
awards نشان
shows نشان
show نشان
awarding نشان
track نشان
showed نشان
tallied نشان
scored نشان
tallied خط نشان
insignia نشان
slurs نشان
token نشان
tallies نشان
tallies خط نشان
tokens نشان
standard نشان پرچم
demark نشان گذاردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com