English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
indirect evidence مدارک و ادله غیر مستقیم
Other Matches
cost records مدارک قیمت تمام شده مدارک تعیین ارزش
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
evidance in substanttiation of claims ادله اثبات دعوی
secta ادله خواهان دعوی
secondary evidence ادله درجه دوم
secondary evidence ادله فاقداعتبار زیاد
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
demurrer ایراد عدم کفایت ادله
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
resources مدارک
reference مدارک
references مدارک
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
record management مدیریت مدارک
privileged communication مدارک محرمانه
training publication مدارک اموزشی
record count شمار مدارک
application documents مدارک درخواستنامه
application credentials مدارک درخواستنامه
application papers مدارک درخواستنامه
summing up evidence نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
record gap شکاف بین مدارک
record blocking کنده یی کردن مدارک
internal evidence مدارک یاگواه درونی
cumulative evidence قرائن یا مدارک اضافی
documentation مدرک یا مدارک اسناد
lost documents اسناد و مدارک گم شده
interrecord gap شکاف بین مدارک
undocumented فاقد مدارک قانونی
documentation ارائه اسناد یا مدارک
office of records بایگانی یا دفتراسناد و مدارک
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
demurrer ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
administrative crypto account نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
medical records پرونده پزشکی مدارک بهداشتی
restricting بازداشت طبقه بندی مدارک
document comparison utility برنامه کمکی مقایسه مدارک
restrict بازداشت طبقه بندی مدارک
classified material مدارک طبقه بندی شده
limited access دراری محدودیت مدارک محدود
restricts بازداشت طبقه بندی مدارک
accountable cryptomaterial مدارک و وسایل طبقه بندی شده
access to classified material دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
internal evidence مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
Here are my car registration papers. بفرمائید این مدارک مالکیت اتومبیل من است.
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
disposal انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
reported گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
sanitize حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
scientific socialism بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
presumption hominis قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
summings up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
demarche بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
depository بایگانی مدارک بایگانی راکد
righted مستقیم
right مستقیم
righting مستقیم
on line مستقیم
straightest مستقیم
unintermediate <adj.> مستقیم
levels مستقیم
direct <adj.> مستقیم
first-hand مستقیم
directed مستقیم
directs مستقیم
firsthand مستقیم
beeline خط مستقیم
attributive مستقیم
levelled مستقیم
leveled مستقیم
level مستقیم
bee line خط مستقیم
straighter مستقیم
upstanding مستقیم
straight line خط مستقیم
straightish مستقیم
straight line مستقیم
straight مستقیم
straight line code کد مستقیم
straight line code کد خط مستقیم
direct support کمک مستقیم
through call مکالمه مستقیم
direct support پشتیبانی مستقیم
hot خط تلفن مستقیم
hotter خط تلفن مستقیم
direct address آدرس مستقیم
hottest خط تلفن مستقیم
direct selling فروش مستقیم
direct selection انتخاب مستقیم
direct observation دیدبانی مستقیم
direct aggression پرخاشگری مستقیم
d.c. جریان مستقیم
forward voltage ولتاژ مستقیم
forward resistance مقاومت مستقیم
airline خط مستقیم هوایی
d.c جریان مستقیم
direct relationship وابستگی مستقیم
direct hits اصابت مستقیم
direct relationship ارتباط مستقیم
straightening flute drill مته مستقیم
direct material مواد مستقیم
direct load بارگذاری مستقیم
dressing مستقیم کنی
direct file فایل مستقیم
as the crow files بخط مستقیم
direct dye رنگینه مستقیم
backstair غیر مستقیم
wall pass پاس مستقیم
direct damage ضرر مستقیم
aright مستقیم مستقیما
direct control کنترل مستقیم
direct conversion تبدیل مستقیم
close supervision نظارت مستقیم
direct coupling کوپلینگ مستقیم
direct coupling جفتگری مستقیم
direct file پرونده مستقیم
direct fire اتش مستقیم
ambagious غیر مستقیم
dressings مستقیم کنی
uniaxial bending خمش مستقیم
uncurl مستقیم شدن
direct lighting روشنایی مستقیم
direct processing پردازش مستقیم
direct labour دستمزد مستقیم
video disk دسترسی مستقیم
visual fire تیر مستقیم
direct process فرایند مستقیم
air line خط مستقیم هوایی
direct fire تیر مستقیم
direct cost هزینه مستقیم
straighter قسمت مستقیم
airlines خط مستقیم هوایی
rectiliner مستقیم الخط
direct outlet ابگیر مستقیم
straight edge لبه مستقیم
rectilinear مستقیم الخط
random access دستیابی مستقیم
proximate بیفاصله مستقیم
straight left چپ مستقیم در بوکس
straight position فرم مستقیم
straight line بخط مستقیم
proximate cause علت مستقیم
intuition درک مستقیم
Go straight ahead. مستقیم بروید.
straight قسمت مستقیم
direct hit اصابت مستقیم
highroad صراط مستقیم
straightest قسمت مستقیم
intuitions درک مستقیم
direct tax مالیات مستقیم
direct taxation مالیات مستقیم
specific cost هزینه مستقیم
sonna deung koot دست مستقیم
sideway غیر مستقیم
direct access دسترسی مستقیم
highroads صراط مستقیم
direct current جریان مستقیم
positive relation رابطه مستقیم
direct object مفعول مستقیم
line storm طوفان مستقیم
spur offtake ابگیر مستقیم
direct reading قرائت مستقیم
direct pressure فشار مستقیم
direct address نشانی مستقیم
directness مستقیم بودن
indirect غیر مستقیم
on line help کمک مستقیم
direct taxes مالیاتهای مستقیم
straight line دارای خط مستقیم
direct access دستیابی مستقیم
direct quota tion نقل قول مستقیم
direct addressing ادرس دهی مستقیم
direct quenching سخت گردانی مستقیم
direct connect modem مدم اتصال مستقیم
direct access دسترسی مستقیم به اطلاعات
direct reading instrument دستگاه مستقیم خوانی
direct read after write خواندن مستقیم پس از نوشتن
down hill casting ریخته گری مستقیم
direct lift control کنترل مستقیم برا
direct access method روش دستیابی مستقیم
direct absorption process فرایند جذب مستقیم
direct casting ریخته گری مستقیم
direct addressing نشان دهی مستقیم
Don't beat around the bush! مستقیم و رک حرف بزن!
straightening press پرس مستقیم کنی
straightening anvil سندان مستقیم کنی
straight right راست مستقیم در بوکس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com