Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
induction circuit
مدار القاء کننده
Other Matches
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
duplexes
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
igniter train
مدار مشتعل کننده
inverting circuit
مدار معکوس کننده
line circuit breaker
کلید قطع کننده مدار
discriminating circuit
مدار تفکیک کننده مین
cocking circuit
مدار مسلح کننده مین
detecting circuit
مدار کشف کننده مین
automatic circuit breaker
کلید قطع کننده مدار خودکار
epo
Off Power Emergency مدار و دکمههای فعال کننده ان
cut out switch
مدار یا زیردستگاه ناکنش ورساز یا غیرفعال کننده
video amplifier
دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
serial
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
serials
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
carrying
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
rat's nest
یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
ecl
طراحی مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از منتشر کننده ترانزیستورها به عنوان اتصالات خروجی به مراحل دیگر
test element
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pin
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
self-
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
powder train
مدار خرج مدار باروت
firing circuit
مدار چاشنی مدار انفجار
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
one hook
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
inducing
القاء
induces
القاء
induced
القاء
induce
القاء
inductance
القاء
infusions
القاء
infusion
القاء
excitation
القاء
induction
القاء
inductions
القاء
cross talk
القاء
implantation
القاء
defeasance
القاء
suggestions
پیشنهاد القاء
magnetic retenivity
القاء رماننس
inductance
ضریب القاء
excites
القاء کردن
excite
القاء کردن
implanting
القاء کردن
implanted
القاء کردن
implants
القاء کردن
magnetic induction
القاء مغناطیسی
suggestion
پیشنهاد القاء
intinction
ریزش القاء
inductor
واسطه القاء
inductive action
اثر القاء
induction method
طرز القاء
non inductive
عدم القاء
autosuggestion
القاء بنفس
self induction
خود القاء
inspiration
وحی القاء
implant
القاء کردن
excitant
وسیله القاء
induce in
القاء کردن در
inducted
القاء کردن
induction
برقراری القاء
inducting
القاء کردن
induct
القاء کردن
defeasible
قابل القاء
inducing
القاء کردن
induces
القاء کردن
inducts
القاء کردن
induced
القاء کردن
induce
القاء کردن
inductions
برقراری القاء
visual induction
القاء دیداری
induce in
القاء شدن در
inspires
القاء کردن
inspire
القاء کردن
induced noise
پارازیت القاء شده
induction in air
القاء یا اندوکسیون در هوا
induced field
میدان القاء شده
induced drag
پسای القاء شده
infused
القاء کردن بر انگیختن
induced current
جریان القاء شده
light induction
القاء تحریک نوری
infuse
القاء کردن بر انگیختن
induced charge
بار القاء شده
illusion of space
القاء خاصیت فضایی
induced magnetism
مغناطیس القاء شده
infusing
القاء کردن بر انگیختن
inducing current
جریان القاء شده
inductance
فرفیت القاء مغناطیسی
antenna inductance
القاء گری انتن
induced voltage
ولتاژ القاء شده
infuses
القاء کردن بر انگیختن
induced velocity
سرعت القاء شده
induced radioactivity
رادیواکتیویته القاء شده
induced oscillation
نوسان القاء شده
instil doubts into one's mind
القاء شبهه کردن
induced field current
جریان تحریک القاء شده
induced conductivity
قابلیت هدایت القاء شده
induced electromotive force
نیروی الکتروموتوری القاء شده
induced magnetic field
میدان مغناطیسی القاء شده
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
capacitor start induction motor
موتور متناوب که رتور ان توسط ولتاژ القاء شده از سیم پیچ میدان تحریک میشود
instil
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
instils
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilling
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilled
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instill
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instills
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
pivoted
مدار
electric circuit
مدار
or circuit
مدار OR
and gate
مدار AND
circuit
مدار
zone
مدار
orbit
مدار
theme
مدار
pivot
مدار
orbits
مدار
pivots
مدار
zones
مدار
track circuit
مدار خط
orbited
مدار
circuits
مدار
themes
مدار
absis
مدار
electric circuit
مدار الکتریکی
ground circuit
مدار زمینی
circuit switching
انتخاب مدار
main circuit
مدار اصلی
sequential circuit
مدار ترتیبی
circuit capacity
فرفیت مدار
open circuit
مدار باز
non inductive circuit
مدار ناخودالقا
auxiliary circuit
مدار یدکی
not circuit
مدار نقض
board
صفحه مدار
boarded
صفحه مدار
not circuit
مدار نفی
circuit resistance
مقاومت مدار
circuit voltage
ولتاژ مدار
logic circuit
مدار منطقی
basic circuit
مدار ساده
horse latitude
مدار اسب
local circuit
مدار محلی
circuity
مدار حرکت
balanced circuit
مدار متعادل
engineering circuit
مدار فنی
electrical circuit
مدار برقی
equivalent circuit
مدار معادل
circuit card
کارت مدار
drived circuit
مدار شنتی
equality ciroui
مدار برابری
storage circuit
مدار ذخیره
terminal
قطب مدار
magnetic circuit
مدار مغناطیسی
return circuit
مدار برگشتی
terminals
قطب مدار
resonance circuit
مدار همنوایی
sequence curcuit
مدار ترتیبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com