Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English
Persian
power circuit
مدار توان
simple circuit
مدار توان
Search result with all words
integrated
نوعی طراحی مدار که قادر به تولید قط عات با توان پایین و کوچک است
full
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fluctuating power of a polyphase system
توان نوشی مدار چند فازی
positive sequence power in a three phase
توان مستقیم مدار سه فازی
power amplifying circuit
مدار تقویت توان
Other Matches
duplexes
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
eight bit system
کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
ratings
توان نامی توان قدرت
rating
توان نامی توان قدرت
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
volt ampere meter
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
pin
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
firing circuit
مدار چاشنی مدار انفجار
powder train
مدار خرج مدار باروت
one hook
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
capacitance
توان
low power
توان کم
high-powered
پر توان
vim
توان
isoelectric
هم توان
vigor
توان
potency
توان
powered
توان
powers
توان
powering
توان
ambidextral
دو سو توان
power
توان
throughput
توان
oligotrophic
کم توان
vigour
توان
potential
توان
exponents
توان
ambidextrous
دو سو توان
exponent
توان
p
توان
equipotent
هم توان
power level
تراز توان
power level indicator
توان نما
true power
توان حقیقی
power loss
اتلاف توان
instantaneous power
توان لحظهای
exponentiation
به توان رساندن
true power
توان متوسط
power function
تابع توان
power endurance
توان استقامت
active power
توان موثر
true power
توان واقعی
powers
توان نیرو
powers
توان برقی
physical medicine
طب توان بخشی
out put
توان دستگاهها
potential energy
نهان توان
horsepower
توان اسب
microcomputer
کامپیوتر کم توان
valence
توان ارزش
output power
توان خروجی
powers
قوه یا توان
power factor
ضریب توان
increase of output
افزایش توان
power output
توان خروجی
indicated horsepower
توان فاهری
paced
حفظ توان
paces
حفظ توان
sounp power
توان صوتی
inputted
توان ورودی
low power
توان کوچک
reactive volt amperes
توان هرز
input
توان اولیه
input
توان ورودی
purchasing power
توان خرید
real power
توان حقیقی
maximum available powere
توان حداکثر
real power
توان موثر
received power
توان دریافتی
recruitment
توان گیری
ratings
سنجش توان
pace
حفظ توان
reactive power
توان راکتیو
thermal power
توان حرارتی
tensile strength
توان کششی
rehabilitation
توان بخشی
potency
توان جنسی
puissance
توان قدرت
motor output
توان موتور
input power
توان ورودی
interference power
توان پارازیت
rated output
توان نامی
reactive power
توان هرز
rating
سنجش توان
light output ratio
توان نور
omnipotent
همه توان
reactor output
توان راکتور
inputted
توان اولیه
reactive power
توان واکنشی
resolution power
توان تفکیک
fluctuating power
توان نوشی
micros
کامپیوتر کم توان
engine performance
توان موتور
brake horsepower
توان مفید
cosine meter
توان سنج
heating power
توان حرارتی
biological potential
توان زیستی
explosive power
توان انفجاری
discriminating power
توان افتراق
horse power
توان موتور
dispersive power
توان پاشندگی
i^ r loss
اتلاف توان
idle current wattmeter
توان کورسنج
wattless power
توان هرز
micro
کامپیوتر کم توان
wattmeter
توان سنج
flexural strength
توان خمشی
complex power
توان مختلط
complex power
توان موهومی
exponent
توان
[ریاضی]
circuit breaking capacity
توان قطع
compression strength
توان فشاری
connected load
توان اتصال
constant power
توان ثابت
capacity range
حیطه توان
constant power
توان دائمی
throughput
توان عملیاتی
h.p.
توان اسب
perhaps
توان بود
idle power
توان کور
powering
قوه یا توان
engine rating
توان موتور
effective power
توان موثر
i. and evdevolution
توان یابی
apparent power
توان فاهری
power
توان نیرو
power
قوه یا توان
albedo
توان بازتاب
powered
توان نیرو
powered
توان برقی
powered
قوه یا توان
aerobic power
توان هوازی
powering
توان نیرو
powering
توان برقی
power
توان برقی
vector power
توان برداری
electric power
توان برقی
cubes
توان سوم
dynomometer
توان سنج
power
توان
[ریاضی]
wattles power
توان کور
cube
توان سوم
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
useful power
توان مفید
reactive power
توان غیر فعال
perchance
توان بود اتفاقا
grid driving power
توان کنترل شبکه
power factor correction
تقویت ضریب توان
electrode dissipation
اتلاف توان الکترد
power factor meter
سنجه ضریب توان
output per unit of displacement
توان در واحد جابجایی
dynamometer instrument
توان سنج برقی
exponentiate
به توان رساندن
[ریاضی]
failure
مین توان الکتریکی
squaring
مربع توان دوم
originals
که از آن می توان کپی گرفت
nano
پیشوندی به معنای 01 به توان 9-
cradle dynamometer
توان سنج جعبهای
power of alternating current
توان جریان متناوب
effective through put
توان عملیاتی موثر
square
مربع توان دوم
octillion
توان هشتم میلیون
motor rating
توان نامی موتور
squared
مربع توان دوم
n.h.p.
توان اسمی دستگاه
electrodynamometer
توان سنج برقی
squares
مربع توان دوم
original
که از آن می توان کپی گرفت
resolving power
توان تفکیک تلسکوپ
kickback power supply
توان اور بازگشت
maximum power gain
تقویت توان حداکثر
horsepower hour
توان اسب در ساعت
parameter
ولتاژ یا توان یک سیستم
vertical parity check
مقابله توان عمدی
absorption dynamometer
توان سنج جذبی
torsion dynamometer
توان سنج پیچشی
parameters
ولتاژ یا توان یک سیستم
labor power
توان نیروی کار
wattless power
توان راکتیو یا غیرموثر
vocational rehabilitation
توان بخشی شغلی
transmission dynamometer
توان سنج انتقالی
specific rotatory power
توان چرخشی ویژه
square means second p
مجذوریعنی توان دوم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com