Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
divided magnetic circuit
مدار مغناطیسی چند شاخه
Other Matches
magnetic circuit
مدار مغناطیسی
closed magnetic circuit
مدار مغناطیسی بسته
flux linkage
مدار فلوی مغناطیسی
dipneedle circuit
مدار حساس مغناطیسی
external magnetic circuit
مدار مغناطیسی خارجی
integrate magnetic circuit
مدار مغناطیسی مجتمع
impedance
اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
duplex
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplexes
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
hierarchical communications system
شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
to brachiate
از شاخه به شاخه پریدن
[بازوپیمایی کردن]
magnetic induction
چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
ramify
شاخه شاخه شدن
branches
شاخه شاخه شدن
branch
شاخه شاخه شدن
forkedly
بطور شاخه شاخه
arborization
شاخه شاخه شدگی
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
dog leg
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
softest
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softer
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
medium
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
mediums
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
ferromagnetic material
هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tape
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tapes
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
pinning
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
taped
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tape
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
degauss
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
magnetic ink character recognition
تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
tapes
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
record
گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
magnetic skin effect
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
magnetic blowout
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
permalloy
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
firing circuit
مدار چاشنی مدار انفجار
powder train
مدار خرج مدار باروت
magnaflux
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
one hook
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
magnetic flow
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic deflector
یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic ritation
گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
magnetic reluctance
مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
bifurcate
چنگالی شدن شاخه شاخه شدن
magnetic flux density
چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
receding leg
شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
magnetic nuclear resonance
تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
reluctivity
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
dispersion
پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
magnetic flux
فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی
limbless
بی شاخه
plug
دو شاخه
trifid
سه شاخه
connection plug
دو شاخه
plugs
دو شاخه
bough
شاخه
boughs
شاخه
nib
شاخه
plugging
دو شاخه
branch line
شاخه
nid
شاخه
branch lines
شاخه
three way
سه شاخه
nibs
شاخه
limb
شاخه
furcate
شاخه شاخه
fork
سه شاخه
pin
در شاخه
variations
شاخه
variation
شاخه
limbs
شاخه
forking
سه شاخه
embranchment
شاخه
ramulose
شاخه شاخه
ramus
شاخه
branches
شاخه
fork
شاخه
pinning
در شاخه
forking
شاخه
pinned
در شاخه
branch
شاخه
arm
شاخه
ramulous
شاخه شاخه
bifurcation
شاخه
virga
شاخه
knag
ته شاخه
branch cutter
شاخه بر
acaulescent
بی شاخه
intersection leg
شاخه
doddered
بی شاخه
Br
شاخه
trifurcation
سه شاخه
lamin
شاخه پردهای
branch
شاخه دراوردن
distributary
رود شاخه
ramify
شاخه دادن
biramous
دارای دو شاخه
ramify
شاخه بستن
ramification
شاخه شاخگی
spraying
شاخه کوچک
ramifications
شاخه شاخگی
disbranch
بی شاخه کردن
winging
شاخه شعبه
wing
شاخه شعبه
toppers
شاخه زن سوهان
lamina
شاخه پردهای
Dont break that branch off.
آن شاخه رانشکن
link
شاخه رابط
crotches
تیر دو شاخه
secateur
شاخه قطع کن
crotch
تیر دو شاخه
topper
شاخه زن سوهان
branches
شاخه دراوردن
ramiform
شاخه مانند
banana pin
دو شاخه رادیو
passerine
شاخه نشین
female plug
دو شاخه ماده
outbranch
شاخه گستردن
affluent
شاخه رود
grain
شاخه چنگال
intersection leg
شاخه یک همبر
fork of ... river
شاخه رودخانه ...
arborescent
شاخه مانند
division
شاخه
[دانشی]
area
شاخه
[دانشی]
gray ramus
شاخه خاکستری
field
شاخه
[دانشی]
linear portion
شاخه خطی
battery charging plug
دو شاخه باتری پر کن
alley
شاخه ماز
ram's horn hook
قلاب دو شاخه
provine
شاخه خوابانده
dog leg
شاخه فرعی
bifurcate
دو شاخه شدن
easing out line
شاخه شل کننده
line of business
شاخه پیشه
forked
شاخه دار
sprays
شاخه کوچک
sprayed
شاخه کوچک
coppice
شاخه زاد
coppices
شاخه زاد
spray
شاخه کوچک
alleyways
شاخه ماز
alleys
شاخه ماز
branch
شاخه
[دانشی]
tuning forks
دو شاخه صوتی
tributary
شاخه انشعاب
three arm protractor
نقاله سه شاخه
insessorial
شاخه نشین
sprout
جوانه شاخه
sprouted
جوانه شاخه
sprouts
جوانه شاخه
twiggy
شاخه دار
twigged
شاخه دار
tributaries
شاخه رود
twig
: شاخه کوچک
tuning fork
دو شاخه صوتی
viminal
شاخه دهنده
branching
شاخه گزینی
branchlet
شاخه کوچک
cable connector
دو شاخه کابل
twing
شاخه کوچک
tributaries
شاخه انشعاب
twigs
: شاخه کوچک
tributary
شاخه رود
spriggy
شاخه دار
offshoots
شاخه نورسته
prong
شاخه رودیانهر
sprigs
شاخه کوچک
blind alleys
شاخه بن بست
sprig
شاخه کوچک
blind alley
شاخه بن بست
tow level forked junction
دو شاخه دو ترازه
offshoot
شاخه نورسته
traverse leg
شاخه پیمایش
tow level forked junction
دو شاخه ناهمکف
triradiate
سه شاخه سه شعاعی
boughed
شاخه دار
prongs
شاخه رودیانهر
branchy
شاخه دار
subshrub
شاخه کوچک
cluster bombs
اویز چند شاخه
cluster bomb
اویز چند شاخه
cluster
اویز چند شاخه
hierarchical communications system
شاخه ها و زیر دایرکتوری ها
layer
رگه شاخه خوابانده
pruning knife
چاقوی شاخه زنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com