Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
politicly	مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
Other Matches
subtly	ازروی زیرکی
injudiciously	بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly	ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
fast and loose	ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pusillanimously	ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially	ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pig headedly	ازروی کله شقی ازروی کودنی
resource	کاردانی
resourcefulness	کاردانی
policy	کاردانی
tact	کاردانی
tactics	کاردانی
expertise	کاردانی
savoir faire	کاردانی
savoir-faire	کاردانی
policies	کاردانی
expertly	ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically	ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
inefficiency	عدم کاردانی
skill	هنرمندی کاردانی
efficiency	قابلیت کاردانی
tact	کاردانی مهارت
resourc	تدبیر کاردانی
know how	رموزکار کاردانی
politic	مصلحت امیز کاردانی
knowingness	زیرکی
long head	زیرکی
perspicacity	زیرکی
acuteness	زیرکی
nimble wit	زیرکی
nimbleness	زیرکی
craftiness	زیرکی
alertness	زیرکی
deftness	زیرکی
adroitness	زیرکی
alertress	زیرکی
artfulness	زیرکی
artiness	زیرکی
nimbly	به زیرکی
cleverness	زیرکی
astuteness	زیرکی
cogency	زیرکی
nimblenesss	زیرکی
intelligence	زیرکی
quillet	زیرکی
subtility	زیرکی
shrewdness	زیرکی
sagacity	زیرکی
sharply	به زیرکی
perspicuousness	زیرکی
shrewd ness	زیرکی
cunning	ماهر زیرکی
penetration	زیرکی کیاست
agility	تردستی زیرکی
subtlety	زیرکی لطافت
perspicuity	زیرکی عاقلی
subtleties	زیرکی لطافت
brilliance	برق زیرکی
ingenious	با هوش ناشی از زیرکی
finesse	زیرکی بکار بردن
To do something surreptitiously.	زیر زیرکی کاری راکردن
deep laid	امیخته به زیرکی یا حیله نهانی
outmanoeuvred	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmaneuvred	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmaneuvring	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmaneuvres	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvre	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvres	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvring	در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
intelligence quotient	عددی که هوش و زیرکی شخص را نشان میدهد
wot	هوش زیرکی فهم ادراک عقل بذله گویی
from	ازروی
dishonorable	ازروی بی شرمی
disgustedly	ازروی بیزاری
to get off	برخاستن ازروی
flatulently	ازروی لاف
submissively	ازروی فروتنی
discursively	ازروی استدلال
flightily	ازروی بوالهوسی
finically	ازروی وسواس
deridingly	ازروی ریشخند
flatulently	ازروی نفخ
discontentedly	ازروی نارضایتی
dissolutely	ازروی هرزگی
distastefully	ازروی بی رغبتی
dizzily	ازروی گیجی
doubliy	ازروی تزویر
disobilgingly	ازروی نامهربانی
egotistically	ازروی خودبینی
emulously	ازروی هم چشمی
enterprisingly	ازروی توکل
equivocally	ازروی ایهام
evadingly	ازروی تجاهل
excursively	ازروی بی ترتیبی
disingenuously	ازروی تزویر
experientially	ازروی تجربه
facetiously	ازروی شوخی
fatuously	ازروی بیشعوری
floutingly	ازروی استهزاء
floutingly	ازروی اهانت
indecently	ازروی بی شرمی
politicly	ازروی مصلحت
indecisively	ازروی دو دلی
indelicately	ازروی بی نزاکتی
insesately	ازروی بیحسی
insesately	ازروی بی عاطفگی
irefully	ازروی تندی
irreligiously	ازروی بی دینی
irresolutely	ازروی بی تصمیمی
irreverently	ازروی بی حرمتی
perfidiously	ازروی خیانت
muddily	ازروی گیجی
querulousy	ازروی کج خلقی
mystically	ازروی تصوف
pettishly	ازروی کج خلقی
obedienlv	ازروی فرمانبرداری
incontinently	ازروی بی عفتی
inconstantly	ازروی بی ثباتی
powerlessly	ازروی ضعف
fractiously	ازروی کج خلقی
frivolously	ازروی نادانی
glozingly	ازروی مداهنه
headily	ازروی خودسری
heretically	ازروی فسادعقیده
hurry skurry	ازروی دستپاچگی
illy	ازروی بد خواهی
ill humouredly	ازروی بد خویی
ill humouredly	ازروی بدخلقی
ill humouredness	ازروی بد خلقی
inexactly	ازروی بی دقتی
purposelessly	ازروی بی مقصودی
profligately	ازروی هرزگی
ill naturedly	ازروی بد خویی
immorally	از ازروی بد اخلاقی
in the abstract	ازروی تجرید
open mindldly	ازروی بی تعصبی
crookedly	ازروی نادرستی
glaringly	ازروی خودنمائی
despondingly	ازروی افسردگی
despondently	ازروی افسردگی
economically	ازروی اقتصاد
inefficiently	ازروی بی کفایتی
inefficiently	ازروی بی عرضگی
stupidly	ازروی نادانی
impatiently	ازروی بی صبری
impatiently	ازروی ناشکیبایی
preponderantly	ازروی فضیلت
antagonistically	ازروی رقابت
dissolute	ازروی هرزگی
inadequately	ازروی بی کفایتی
pessimistically	ازروی بد بینی
irritably	ازروی تندی
flippantly	ازروی سبکی
childishly	ازروی بچگی
puerilely	ازروی بچگی
shabbily	ازروی پستی
rakishly	ازروی هرزگی
distractedly	ازروی گیجی
courageously	ازروی جرات
empirically	ازروی شارلاتانی
inquisitively	ازروی کنجکاوی
joyfully	ازروی خوشحالی
irritably	ازروی تندمزاجی
basely	ازروی پستی
lightly	ازروی بی علاقگی
by i	ازروی ندانستگی
constantly	ازروی ثبات
grammatically	ازروی دستور
circumspectly	ازروی احتیاط
cold heartedly	ازروی بی عاطفگی
huffily	ازروی کج خلقی
huffily	ازروی زودرنجی
considerately	ازروی ملاحظه
constrainedly	ازروی اجبار
contumaciously	ازروی سرکشی
contextually	ازروی قراین
brotherly	ازروی دوستی
sure	ازروی یقین
corruptly	ازروی تباهی
hurry scurry	ازروی دستپاچگی
blamelessly	ازروی بی گناهی
surest	ازروی یقین
surer	ازروی یقین
blunderingly	ازروی اشتباه
by the book	ازروی کتاب
inexorably	ازروی سنگدلی
iniquitously	ازروی بی عدالتی بناحق
impatiently	ازروی بیطاقتی باشتیاق
well advised	ازروی عقل و منطق
inadvertenly	ازروی عدم توجه
bucks	ازروی خرک پریدن
with a bad grace	به اکراه ازروی بی میلی
out of mere freak	صرفا ازروی بوالهوسی
piggishly	ازروی خوک منشی
vanally	ازروی پستی مزدوروار
nattily	ازروی زبر دستی
inertly	ازروی بیحالی یا تنبلی
rancorously	ازروی کینه وبغض
perfidiously	ازروی پیمان شکنی
perspicaciously	بفراست ازروی فراست

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com