Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
turnaround cycle
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
Other Matches
plotting chart
نقشه ناوبری هواپیما یاکشتی
pitot
انتن فشارسنج دماغه هواپیما یاکشتی
troop space
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
freight
کرایه کشتی ارسال بار با هواپیما یاکشتی
combat loading
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
transportation in kind
وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
loading plan
طرح بارگیری خودرو
loading list
لیست بارگیری خودرو
loading
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
tranship
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
loading chart
طرح بارگیری هواپیما
loading time
زمان بارگیری
stowage plan
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
parking
پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
crashingly
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashed
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashes
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashing
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
preload loading
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
mileage on departure
[arrival]
اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت
[ورود]
خودرو
approach time
زمان تقرب هواپیما
time of flight
زمان پرواز هواپیما
launch time
زمان پرواز هوایی هواپیما
awaiting aircraft availability
زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
prudent limit of patrol
حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of endurance
حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
carload shipment
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
block time
زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
back haul
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
endurance loading
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
embarkation order
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
hackney boat
کرجی یاکشتی کرایهای
four by two
خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
manspace
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
sweep
رفت وبرگشت
The ball hit the wall and bounced back.
توپ خورد به دیوار وبرگشت
shuttle hurdles
مسابقه دو امدادی یا رفت وبرگشت با مانع
buttonhook
نوعی پاس با جلو دویدن وبرگشت ناگهانی
colledge
پرش از لبه خارجی و جلواسکیت با نیم چرخش وبرگشت
It take one hour there and back.
رفتن وبر گشتن ( رفت وبرگشت ) یکساعت طول می کشد
split jump
پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
time over target
زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
walley
پرش ازلبه داخلی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی لبه خارجی همان پا
toe walley
پرش از لبه عقبی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی همان پا بکمک فشار نوک اسکیت
approach end
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdowns
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdown
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft scrambling
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
plane director
نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aircraft arresting barrier
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
air mileage indicator
کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aft
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
salchow
پرش از لبه داخلی یک پا باچرخش کامل درهوا وبرگشت روی لبه خارجی پای دیگر
spoiler
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
screwpropeller
پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
coordinated turn
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
moments
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
transition altitude
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
azimuth indicator
شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
aircraft cross servicing
سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
clear way
محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
present
زمان حاضر زمان حال
seek time
زمان جستجو زمان طلب
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
presenting
زمان حاضر زمان حال
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
presented
زمان حاضر زمان حال
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
presents
زمان حاضر زمان حال
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
burdening
بارگیری
loading bridge
پل بارگیری
stowage
بارگیری
charging
بارگیری
well deck
پل بارگیری
loading
بارگیری
shipping
بارگیری
material handling bridge
پل بارگیری
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
altitude height
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
go around mode
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
laden
بارگیری شده
loading rack
سکوی بارگیری
stowage
بارگیری و باراندازی
loading facilities
وسایل بارگیری
well deck
عرشه بارگیری
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
on berth
ناوحاضربه بارگیری
loading diagram
دیاگرام بارگیری
loading point
نقطه بارگیری
loading scale
مقیاس بارگیری
aprons
محوطه بارگیری
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
apron
محوطه بارگیری
pre loading
بارگیری اولیه
pack saddle
زین بارگیری
pallete
کفه بارگیری
plimsol mark
مارک بارگیری
plimsol mark
علایم بارگیری
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
magnetic loading
بارگیری مغناطیسی
loading table
جدول بارگیری
loading site
سکوی بارگیری
loading site
محل بارگیری
Loading and unloading.
بارگیری وتخلیه
stows
بارگیری کردن
stowing
بارگیری کردن
stowed
بارگیری کردن
stow
بارگیری کردن
loading station
ایستگاه بارگیری
point of loading
نقطه بارگیری
load
بارگیری کردن
charging wharf
اسکله بارگیری
embarkation table
جدول بارگیری
load lines
علایم بارگیری
load
بارگیری مهمات
accumulator charge
بارگیری اکومولاتور
loads
بارگیری مهمات
deadweight
تناژ بارگیری
charging berth
اسکله بارگیری
bulk loading
بارگیری در مخازن
ammunition loading line
خط بارگیری مهمات
commercial loading
بارگیری تجارتی
loading
فرفیت بارگیری
charging car
واگن بارگیری
load
فرفیت بارگیری
download
بارگیری پایین
loads
فرفیت بارگیری
charging crane
جرثقیل بارگیری
embarkation area
محوطه بارگیری
bucket charging
بارگیری با سطل
carburizing pot
فرف بارگیری
pallet
کفه بارگیری
cargo net
تور بارگیری
quays
سکوی بارگیری
line charging capacity
فرفیت بارگیری خط
line charging current
جریان بارگیری خط
load factor
ضریب بارگیری
loads
بارگیری کردن
loading apron
نوار بارگیری
loading bucket
سطل بارگیری
loading chart
جدول بارگیری
frequency loading
بارگیری فرکانسی
pallets
کفه بارگیری
quay
سکوی بارگیری
apparent altitude
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
bulk load method
روش بارگیری با بارقوال
tactical loading
بارگیری رزمی یا جنگی
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
staging unit
یکان بارگیری کننده
bulk loading
بارگیری مخزن به طور یک جا
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
stevedores
بارگیری وباراندازی کردن
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
stevedore
بارگیری وباراندازی کردن
stevedoring charges
هزینههای بارگیری وباراندازی
loading
بارگیری مهمات درهواپیما
ingot charging crane
جراثقال بارگیری شمش
embarkation table
جدول قابلیت بارگیری
horizontal loading
بارگیری افقی کشتیها
loading space
فضای قابل بارگیری
cargo port
دریچه بارگیری ناو
cargo plan
طرح بارگیری ناو
actual obligated space
محل یا جا در بارگیری دریایی
initial program load
بارگیری برنامه اغازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com