Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
Search result with all words
fragment
[فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
Other Matches
mixd weave
بافت ترکیبی
[هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
plain weave
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
board weave
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
compound weave
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
greige carpet
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents
زمان حاضر زمان حال
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
presented
زمان حاضر زمان حال
present
زمان حاضر زمان حال
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
seek time
زمان جستجو زمان طلب
presenting
زمان حاضر زمان حال
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
texture
بافت
grain
بافت
contexts
بافت
tissues
بافت
fiber
بافت
tissue
بافت
loose texture
بافت شل
context
بافت
textures
بافت
of a loose textture
شل بافت
knit goods
کش بافت
neurine
بافت پی
knitted
بافت
contexture
بافت
gold tisane
زر بافت
of a loose texture
شل بافت
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
finespun
ریز بافت
fibres
بافت لیف
fibre
بافت لیف
hand knitted
دست بافت
plain weave
بافت حصیری
fiber
بافت لیف
texture
بافت تاروپود
flat weave
تخت بافت
knit goods
کالای کش بافت
basket weave
بافت حصیری
fibrosis
تصلب بافت ها
gross
درشت بافت
grossed
درشت بافت
slip
خطا در بافت
sclerenchyma
بافت زنبوری
hand knife
خوش بافت
direction
سمت بافت
in vivo
بافت زنده
knotless
بافت شل و آزاد
textures
بافت تاروپود
histogen
بافت ساز
histogenesis
بافت سازی
histology
بافت شناسی
knotless
بافت تقلبی
slit weave
بافت چاکدار
style
سبک بافت
texture
ترکیب بافت
grosser
درشت بافت
grosses
درشت بافت
grossest
درشت بافت
grossing
درشت بافت
sennet
بافت حصیری
selvedge
گرد بافت
selvage
گرد بافت
interlocking
بافت با قلاب
basket-weave
بافت حصیری
weaving draft
نقشه بافت
typical
<adj.>
بافت عادی
typical
<adj.>
بافت معمولی
histoloysis
بافت خواری
nerve tissue
بافت عصبی
homespun
بافت خانگی
close-knit
ریز بافت
stroma
بافت بنیادی
stroma
بافت نمدی
necrosis
بافت مردگی
chain stitch
بافت زنجیری
adipose tissue
بافت چربی
cellular tissue
بافت زنبوری
woofs
دست بافت
woof
دست بافت
biopsy
بافت برداری
texture of soil
بافت خاک
collenchyma
بافت کلانشیم
xylem
بافت چوبی
soil texture
بافت خاک
webs
بافت یا نسج
sclerosis
تصلب بافت
cellular
بافت سلولی
vascular tissue
بافت اوندی
phloem
بافت لیفی
weaves
ساختن بافت
weave
ساختن بافت
plain weave
بافت ساده
vascular tissue
بافت هادی
welknit
خوش بافت
web
بافت یا نسج
metal gauze
بافت توری فلزی
building steel lathing
بافت ساختمان فولادی
taffetized
دارای بافت تافته
neuroglia
بافت حافظ عصب
anterior commissure
بافت رابط قدامی
plain weave
پارچه ساده بافت
wire netting
بافت توری سیمی
tightly weave
بافت پرتراکم و سفت
warp
نخ تار
[در طول بافت]
fabric
سبک بافت اساس
myoma
غده بافت ماهیچه
histological
وابسته به بافت شناسی
knotless
بافت بدون گره
phelloderm
بافت چوب پنبهای
histologic
وابسته به بافت شناسی
gauze
نوعی بافت توری
suber
بافت چوب پنبهای
sclerenchyma
بافت سخت سلولی
homemade
خانگی خانه بافت
fabrics
سبک بافت اساس
hypoxemia
کاهش اکسیژن بافت
homespun
بافت میهنی وطنی
of a coarse fibre
درشت بافت زمخت
hypoxia
کاهش اکسیژن بافت
regular weave
[plain]
بافت معمولی و ساده
woodiness
بافت چوبی وفوردرخت
histology
علم بافت شناسی
histologist
متخصص بافت شناسی
soil separates
اجزاء بافت خاک
collenchyma
بافت لانه زنبوری
contextual architecture
معماری بافت گرایی
steel fabric
بافت فولاد ساختمانی
epithelize
بافت پوششی شدن
reticulum
بافت نگاهدارنده اعصاب
lymphopoiesis
تشکیل بافت لنفی
commissure
بافت عصبی رابط
lymphomatous
دارای بافت لنفی
reticulum
بافت همبند و مشبک
blemish
[mistake]
عدم تقارن در بافت
balanced plain weave
بافت ساده یک رو یک زیر
epithelialize
بافت پوششی شدن
mesophyll
بافت درونی برگ
sequestrum
قسمت بافت مرده
fibrosis
افزایش بافت لیفی
lymphomatoid
دارای بافت لنفی
parenchyma
مغز غده بافت اصلی
lymphoma
غده مرکب از بافت لنفاوی
commissurotomy
برداشتن بافت عصبی رابط
suberic
دارای بافت چوب پنبهای
adenoidal
منسوب به بافت غدهای و لنفاوی
textures
دارای بافت ویژهای نمودن
dyed-in-the-wool
پیش از بافت رنگرزی شده
regatta
پارچه نخی سفت بافت
regattas
پارچه نخی سفت بافت
aceratosis
نارسی و نابالغی بافت شاخی
neurogenic
ایجاد کننده بافت عصبی
faille
نوعی پارچه ساده بافت
match
قرینه سازی در طرح یا بافت
cotton duke
بافت ساده پنبهای یا کتانی
suberose
دارای بافت چوب پنبهای
suberous
دارای بافت چوب پنبهای
texture
دارای بافت ویژهای نمودن
biopsy
ازمایش میکروسکپی بافت زنده
tarlatan
پارچه نخی ساده بافت
scar tissue
بافت همبند جای زخم
intervenium
بافت میان رگهای برگ
anomalous weave
بی نظمی و عدم تقارن در بافت
flat weave
بافت ساده و بدون پرز
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frostbite
یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
cork
بافت چوب پنبه درخت بلوط
corks
بافت چوب پنبه درخت بلوط
suberize
تبدیل به بافت چوب پنبهای شدن
gray matter
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
Urban tissue sites
سایت های بافت فرسوده شهری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com