Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (19 milliseconds)
English	Persian
long run	مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
Other Matches
capacity cost	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
tax friction	کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
slutsky theorem	براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
expanding	توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand	توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands	توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
retardation	[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
intensive cultivation	اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
natural rate hypothesis	هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
acceleration principle	یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
interfaces	1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface	1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
beta range	حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
capacitance bridge	نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
fet	وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
seed	مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی
seeds	مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی
second	مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded	مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds	مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding	مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
brake specific fuel consumption	مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
half life period	مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
tune	تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
tunes	تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
device	کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices	کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
reaganomics	اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
pareto optimality	حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
increasing cost industry	حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
generates	استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generating	استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generated	استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generate	استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
cold working	شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
feedback	اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
machine address	نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
duble option	خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
pitches	دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch	دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
sufficient	مقدار کافی
offset	مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
offsetting	مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
invitation	عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitations	عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
sufficiency	قابلیت مقدار کافی
dozes	مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozed	مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozing	مقدار کافی از یک دارو خوراک
doze	مقدار کافی از یک دارو خوراک
in short supply <idiom>	نه خیلی کافی ،کنترل از مقدار
chains	باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain	باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
texts	وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
text	وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
sequence	کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
sequences	کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
litotes	کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
damping vane	پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
processes	انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
process	انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
component	1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components	1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
calendaring	قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
kerning	کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
Prices are rising ( falling ) .	قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
institutionalizing	در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize	در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises	در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising	در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes	در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
productive capacity	فرفیت تولید
production capacity	فرفیت تولید
to increase [to, by]	افزایش یافتن [به مقدار]
wait condition	1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state	1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
credit squeeze	کاهش مقدار اعتبار
cost indexes	ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
okuns law	براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
tables	استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling	استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table	استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled	استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
lasers	وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser	وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
dat	سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
cut back	کاهش ناگهانی تولید
maximum permissible temperature rise	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
set	1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up	1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets	1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
accrual	افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
automation	افزایش تولید در اثر ماشینی شدن
enquiry	تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
increase of strain	افزایش تغییر طول نسبی
fm	فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
available payload	فرفیت وزنی یا حجمی وسیله
pay load	فرفیت مفید وسیله نقلیه
reduce	تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces	تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing	تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
five fundamental economic questions	چه مقدار تولید شود
multiplier	وسیله افزایش ماشین حساب
revenue tax	مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
peripheral	فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
end strings	نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
precision	استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
multiple	استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
assignments	عمل تغییر نوع یک مقدار
assignment	عمل تغییر نوع یک مقدار
He has not enough experience for the position.	برای اینکار تجربه کافی ندارد
caught short <idiom>	پول کافی برای پرداخت نداشتن
end in itself <idiom>	مکان کافی برای راحت بودن
gains	افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gain	افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gained	افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
intelligence	1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
wage fund theory of wages	نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
enhancement	امکان جانبی که خروجی یا کارایی یک وسیله را افزایش میدهد
on easy street <idiom>	پول کافی برای زندگی راحت داشتن
well-to-do <idiom>	پول کافی برای امرار معاش کردن
vary	تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies	تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
windage	کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
planar	روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand	تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
connectivity	توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
throughput capacity	فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
Is there enough time to change trains?	آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
subliminally	غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
subliminal	غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
make a living <idiom>	پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
variable factors	عوامل قابل تغییر تولید
underfeed	غذای غیر کافی خوردن یا دادن
ferrous sulfate	دندانه آهن [جهت تولید رنگ های تیره تر و کاهش تردی و شکنندگی الیاف پشم]
oem	شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
decrease	کاهش دادن کاهش
decreased	کاهش دادن کاهش
decreases	کاهش دادن کاهش
currents	جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
current	جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
pillow	صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
pillows	صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
generators	وسیله تولید الکتریسیته
generator	وسیله تولید الکتریسیته
foxer gear	وسیله تولید صدا
employment gap	مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
kilos	واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo	واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
variable area nozzle	نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
communication	مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
truncating	انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncates	انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncated	انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncate	انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
matrix	چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes	چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
Kaleida Labs	شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
turnaround time	زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
smokey the bear	وسیله تولید کننده دود
colony	موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
phoneme	برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
economic of scale	کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
kilo	اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه منتقل میکند
charges	1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
kilos	اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه منتقل میکند
charge	1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
Kbps	اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه ارسال میکند
defined	1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define	1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines	1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining	1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
law of demand	براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
techniques	فنون انجام کار یا تولید وسیله
punch	وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
punches	وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
technique	فنون انجام کار یا تولید وسیله
punched	وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
anta	[پایه ستون مربعی یا مستطیلی که به وسیله ی افزایش ضخامت در انتهای دیوار شکل داده می شود.]
voltages	وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
alternating current	جریان الکتریکی که مقدار آن در زمان به ترتیب تغییر میکند و به صورت سینوسی است
bitmap	تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند
voltage	وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
optimize	کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد
plug compatible	دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
smokey the bear	وسیله تولید پرده دود در هلی کوپتر
changes	تغییر کردن تغییر دادن
change	تغییر کردن تغییر دادن
changing	تغییر کردن تغییر دادن
changed	تغییر کردن تغییر دادن
component change order	دستور تغییر قطعات یک وسیله
income elasticity of demand	تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
liquidity preference theory	براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
bandwidth	در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
softer	کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
softest	کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft	کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
correction for attenuation	اصلاح برای کاهش
defaults	عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com