English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
juniorate مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Other Matches
public school دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
parlour boarder شاگرد شبانه روزی که نزدخانواده رئیس شبانه روزی زندگی میکند
to live en pension شبانه روزی شدن درمهمانخانه شبانه روزی زندگی کردن
secondery school مدرسه متوسطه
senior high school مدرسه متوسطه
high school مدرسه متوسطه دبیرستان
high schools مدرسه متوسطه دبیرستان
hostel شبانه روزی
round-the-clock شبانه روزی
circadian شبانه روزی
quotidian شبانه روزی
hostelry شبانه روزی
hostels شبانه روزی
boarders شاگرد شبانه روزی
boarding school اموزشگاه شبانه روزی
boarding schools اموزشگاه شبانه روزی
boarder شاگرد شبانه روزی
hosteler مقیم شبانه روزی
circadian rythm ریتم شبانه روزی
boarding مهمانخانه شبانه روزی پانسیون
prep مدرسه مقدماتی
junior college دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
youth hostel شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostels شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
black out حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
brownie دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
brownies دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
Jesuits یسوعیون
Jesuit یسوعیون
jesuitic وابسته به یسوعیون
women students زنان دانش اموز محصلین اناث
it occurs twice a day روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
beanie یکنوع عرقچین کوچک که محصلین برسر می گذارند
secondary education اموزش متوسطه
A level مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
A levels مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
prolegomenon مقدماتی کلمات مقدماتی
basic unit training اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
night vision دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
quinquennial پنج ساله دوره پنج ساله
duily bread روزی
some time or other یک روزی
per diem روزی
per day روزی
daily bread روزی
some day روزی
someday روزی
some day یک روزی
once upon a time روزی
some d. یک روزی
perdiem بقرار روزی
one spoonful a day روزی یک قاشق
on a given day در روزی معین
semidiurnal کشندنیم روزی
a few days چند روزی
hand to mouth محتاج گنجشک روزی
de die in diem از روزی به روز دیگر
semidiurnal جذر و مد نیم روزی
two table spoonful a day روزی دو قاشق سوپخوری
hand-to-mouth محتاج گنجشک روزی
since the outbreak of the war از روزی که جنگ در گرفت
it a day روزی یک فنجان چای خوری
I will be staying a few days من میخواهم چند روزی بمانم.
drizzly day روزی که باران سیرمی بارد
nocturnal شبانه
nightly شبانه
nocturnally شبانه
If things changer one day then … اگر روزی ورق برگردد آنوقت ...
moonshiner قاچاقچی شبانه
burglarizing شبانه دزدیدن
burglarizes شبانه دزدیدن
burglarized شبانه دزدیدن
burglarize شبانه دزدیدن
he went by night شبانه رفت
nightlife تفریحات شبانه
nocturnal نمایش شبانه
nocturnal prayer نماز شبانه
night schools اموزشگاه شبانه
night interception رهگیری شبانه
pavor nocturnus وحشت شبانه
vespertine مربوط به شب شبانه
vespertinal شبانه عشایی
overnight در مدت یک شب شبانه
cracksman دزد شبانه
d. and night شبانه روز
night and day شبانه روز
nighttide جزر و مد شبانه
night order دستورات شبانه
night order دستور شبانه
night operations عملیات شبانه
night school اموزشگاه شبانه
night landing فرود شبانه
night interception کمین شبانه
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
red letter day <idiom> روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
dies non روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
moonlight fliting اسباب کشی شبانه
night شب هنگام برنامه شبانه
nights شب هنگام برنامه شبانه
infrared viewer دوربین دیدبانی شبانه
watch and ward حق نگهبانی روزانه و شبانه
first post شیپور خبر شبانه
nocturn سحر خوانی شبانه
floorshow نمایش باشگاههای شبانه
night interception استراق سمع شبانه
battle lights چراغ خاموشی شبانه
nightlife شرکت در تفریحات شبانه
schoolwork تکلیف شبانه دانشجو
rushee دانشجوی داوطلب شرکت درشبانه روزی پسرانه ودخترانه
triennial سه ساله
year-long یک ساله
decades 01 ساله
annual یک ساله
vicennial 02 ساله
triennal سه ساله
annuals یک ساله
sexennial شش ساله
ten years old ده ساله
decennry ده ساله
decade 01 ساله
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
sennight یکهفته هفت شبانه روز
night cap گشتی رزمی هوایی شبانه
se'nnight یکهفته هفت شبانه روز
witch moth پروانه بید شبانه شب پره
friars lantern روشنایی شبانه بر روی باطلاق
septennial هفت ساله
sexennium دوره شش ساله
half yearly نیم ساله
octogenarians هشتاد ساله
annuallyy هر ساله سالیانه
sepennial هفت ساله
quadrangena rian چهل ساله
sorrel گوزن نر سه ساله
seventy هفتاد ساله
bimillenary دو هزار ساله
perennials همه ساله
chiliad هزار ساله
perennial همه ساله
annually همه ساله
octogenarian هشتاد ساله
seventies هفتاد ساله
year-round <idiom> همه ساله
septuagenarian هفتاد ساله
semiyearly نیم ساله
tercentennial سیصد ساله
centenarian جشن صد ساله
triennium دوره سه ساله
f.year old پنج ساله
yearling گیاه یک ساله
centenarians جشن صد ساله
octennial هشت ساله
nonagenarian نود ساله
bicentenary دویست ساله
bicentenaries دویست ساله
year by year همه ساله
colt اسب 3 یا 4 ساله
quinquagenary پنجاه ساله
quinquagenarian پنجاه ساله
colts اسب 3 یا 4 ساله
tenant from year to year مستاجر یک ساله
he is 0 years old او ده ساله است
whippoorwill مرغ شبانه پشه خوارمشرق امریکا
septennium دوره هفت ساله
quinquennium دوره پنج ساله
quinquagenarian شخص پنجاه ساله
quadrangena rian ادم چهل ساله
indiction دوره پانزده ساله
quinquagenary شخص پنجاه ساله
quinquenniad دوره پنج ساله
septennate دوره هفت ساله
decade دوره ده ساله دهدهی
bicentennial جشن دویست ساله
teens نوجوان ده تا91 ساله
bicentennials جشن دویست ساله
nonagenarian ادم نود ساله
nursey race مسابقه اسبهای 2 ساله
bicentenary جشن دویست ساله
tercentenaries سه قرن سیصد ساله
tercentenary سه قرن سیصد ساله
fillies مادیان اصیل 3 یا 4 ساله
filly مادیان اصیل 3 یا 4 ساله
octogenarian وابسته به ادم 08 ساله
maturity مسابقه اسبهای 4 ساله
decades دوره ده ساله دهدهی
strike it rich <idiom> یک شبه ره صد ساله رفتن
mare مادیان 4 ساله یا بیشتر
mares مادیان 4 ساله یا بیشتر
pricket sister گوزن ماده دو ساله
annuallyy همه ساله هر سال
octogenarians وابسته به ادم 08 ساله
bicentenaries جشن دویست ساله
lustrum دوره پنج ساله
millenium دوره هزار ساله
millennial جشن هزار ساله
school mate هم مدرسه
school age سن مدرسه
school fellow هم مدرسه
school مدرسه
schools مدرسه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com