Dictiornary-Farsi | مدرک تصدیق شایستگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
certificate of achievement	مدرک تصدیق شایستگی


Other Matches

certificate of capacity	مدرک شایستگی
testimonies	تصدیق مدرک
testimony	تصدیق مدرک
certificate of honorable service	مدرک تصدیق خدمت صادقانه
location audit	تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
certify	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
deservingness	شایستگی
meritoriousness	شایستگی
pertinence or nency	شایستگی
acceptability	شایستگی
praiseworthiness	شایستگی
competence	شایستگی
credential	شایستگی
qualification	شایستگی
expertise	شایستگی
abilities	شایستگی
ability	شایستگی
qualification	شایستگی
competence	شایستگی
eligibility	شایستگی
worthiness	شایستگی
sufficienty	شایستگی
seemliness	شایستگی
decorousness	شایستگی
desert	شایستگی
merits	شایستگی
meriting	شایستگی
merited	شایستگی
deserting	شایستگی
deserts	شایستگی
adaptability	شایستگی
competency	شایستگی
aptness	شایستگی
befitting	شایستگی
sufficiency	شایستگی
adequacy	شایستگی
proficiency	شایستگی
merit	شایستگی
skill	شایستگی
aptitude	شایستگی لیاقت
aptitude test	ازمون شایستگی
meritoriously	از روی شایستگی
fitness	صلاحیت شایستگی
adorability	شایستگی ستایش
pertinence	موقعیت شایستگی
handsomeness	زیبائی شایستگی
pertinency	موقعیت شایستگی
aptitudes	شایستگی لیاقت
combat proficiency	شایستگی رزمی
aptitude tests	ازمون شایستگی
blameworthiness	شایستگی سرزنش
adorableness	شایستگی ستایش
decency	شایستگی محجوبیت
meetness	شایستگی مناسبت
able	شایستگی داشتن
suitability	مناسبت شایستگی
he has much merit	بسیار شایستگی دارد
merit rating	درجه بندی شایستگی
qualify	شایستگی پیدا کردن
qualifies	شایستگی پیدا کردن
printability	شایستگی برای چاپ
eligibility	شایستگی برای انتخاب
merit system	نظام شایستگی نگر
habilitate	ملبس شایستگی داشتن
ablest	: توانابودن شایستگی داشتن
abler	: توانابودن شایستگی داشتن
efficiency	کارایی وسیله یا نفر شایستگی
indign	فاقد شایستگی خشمگین کردن
deserves	سزاوار بودن شایستگی داشتن
deserve	سزاوار بودن شایستگی داشتن
aptitude area	حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
I can see an innate ability in that follow .	دراو مایه و شایستگی می بینم
he is i. to do that	شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
report	مدرک
leads	مدرک
evidence	مدرک
perceptive	مدرک
naked	بی مدرک
adminicle	مدرک
lead	مدرک
reference [testimonial]	مدرک
mark	مدرک
attestation	مدرک
certificate [official document]	مدرک
clue	مدرک
evidence	مدرک
muniment	مدرک
proofs	مدرک
proof	مدرک
grade	مدرک
vouchers	مدرک
documenting	مدرک
deeds	مدرک
written evidence	مدرک
percipient	مدرک
documented	مدرک
voucher	مدرک
clues	مدرک
deed	مدرک
document	مدرک
picturesqueness	شایستگی برای نقاشی شدن یاعکس برداری
bachelor's degree	مدرک لیسانس
witnesses	شاهد مدرک
proofs	نشانه مدرک
witnessed	شاهد مدرک
witness	شاهد مدرک
lost document	مدرک گم شده
writing	مدرک [سند ]
document processing	پردازش مدرک
proof	نشانه مدرک
witnessing	شاهد مدرک
label record	مدرک برچسب
conclusive evidence	مدرک قاطع
document format	قالب مدرک
master document	مدرک اصلی
record format	قالب مدرک
physical record	مدرک مادی
logical record	مدرک منطقی
document format	فرمت مدرک
end of record	انتهای مدرک
record	سابقه مدرک
record length	درازای مدرک
endnote	پایان مدرک
authentic document	مدرک اصلی
evidence of the corpus	مدرک جرم
fixed length record	مدرک با درازای ثابت
deed of assignment	مدرک صلاحیت قانونی
document base font	فونت پایه مدرک
prima facie evidence	مدرک به فاهر قاطع
to produce testimony	مدرک ارائه دادن
reliance on a document	استناد به مدرک خاصی
trailer record	مدرک پشت بند
variable length record	مدرک با طول متغیر
certificate for decoration	مدرک اعطای نشان
certificate of achievement	مدرک ابراز لیاقت
not a leg to stand on <idiom>	مدرک کافی نداشتن
referring to a document	استناد به مدرک خاصی
certificate of capacity	مدرک ابراز لیاقت
record layout	طرح بندی مدرک
probational	ارائه مدرک ودلیل
secondhand evidence	مدرک دست دوم
voucher	مدرک تضمین کننده
vouchers	مدرک تضمین کننده
announcing	اشکارکردن مدرک دادن
record	مدرک کتبی سابقه
documentaries	مبنی بر مدرک یا سند
documentary	مبنی بر مدرک یا سند
probation	ارائه مدرک ودلیل
announces	اشکارکردن مدرک دادن
announced	اشکارکردن مدرک دادن
announce	اشکارکردن مدرک دادن
documenting	متکی به مدرک کردن
documented	متکی به مدرک کردن
document	متکی به مدرک کردن
documentation	مدرک یا مدارک اسناد
record	مدرک ثبت کردن
proof is the result of evidenc	دلیل نتیجه مدرک است
evidentiary	مبنی برمدرک مدرک دار
piece of writing	مدرک [سند ] [اصطلاح رسمی]
to give evdience	گواهی دادن مدرک بودن از
honourable mentions	امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
honourable mention	امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
Give the benefit of the doubt <idiom>	[باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
authority	مدرک یا ماخذی از کتاب معتبریا سندی نویسندهء معتبر
validation	تصدیق
certification	تصدیق
sanctions	تصدیق
sanctioning	تصدیق
verification	تصدیق
sanctioned	تصدیق
sanction	تصدیق
sanitification	تصدیق
approval	تصدیق
avouchment	تصدیق
attestation	تصدیق
admitance	تصدیق
acquiescence	تصدیق
acknowledgments	تصدیق
acknohledgement	تصدیق
acknowledgements	تصدیق
acknowledgement	تصدیق
testimony	تصدیق
acknowledgment	تصدیق
testimonies	تصدیق
confirmation	تصدیق
license	تصدیق
porenotion	تصدیق
licensing	تصدیق
legalization	تصدیق
recognition	تصدیق
validate	تصدیق
validated	تصدیق
validates	تصدیق
validating	تصدیق
ratification	تصدیق
justifications	تصدیق
justification	تصدیق
authentication	تصدیق