English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (6 milliseconds)
English Persian
public prosecutor مدعی العموم
public prosecutors مدعی العموم
Attorney General مدعی العموم
Attorneys General مدعی العموم
attorneygeneral مدعی العموم
dirctor of public prosecutions مدعی العموم
public prosector مدعی العموم
lord a مدعی العموم
prosecuting attorney مدعی العموم
Search result with all words
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state's attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
Other Matches
defense دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
plaintiff مدعی
attorney مدعی
claimant مدعی
attorneys مدعی
accuser مدعی
plaintiffs مدعی
assertive مدعی
accusers مدعی
asserter مدعی
actor مدعی
remedy sought by plaintiff مدعی به
pursuer مدعی
pursuers مدعی
pretendant مدعی
object of claim مدعی به
maintainer مدعی
letter of attorney مدعی
actors مدعی
complainant [British E] مدعی [قانون]
claimant [arbitration proceedings] مدعی [قانون]
petitioner [divorce proceedings] مدعی [قانون]
he claims to او مدعی است که
plaintiff مدعی [قانون]
the a party مدعی خصم
pursuer [Scottish English] مدعی [قانون]
rightful claimant مدعی محق
attorneygeneralship مدعی العمومی
relator مدعی خصوصی
encumbrancer مدعی ملک
defendants مدعی علیه
defendant مدعی علیه
professed مدعی مقر به
adversaries مدعی متخاصم
professed متعهد مدعی
adversary مدعی متخاصم
complainants عارض مدعی
complainant عارض مدعی
pretenders مدعی من غیر حق
pretender مدعی من غیر حق
respondents مدعی علیه
respondent مدعی علیه
suitor عرضحال دهنده مدعی
suitors عرضحال دهنده مدعی
contenders مدعی دربرابر قهرمان
object of claim مدعی به متنازع فیه
contender مدعی دربرابر قهرمان
know it all مدعی علم الیقین
elegit حکم تامین مدعی به
pretenders مدعی تاج وتخت
know-it-alls مدعی علم الیقین
know-it-all مدعی علم الیقین
claimant طلب کننده مدعی
pretender مدعی تاج وتخت
demurs در CL حالتی است که مدعی علیه
claiming مدعی به مطالبات ادعا کردن
demurred در CL حالتی است که مدعی علیه
claim مدعی به مطالبات ادعا کردن
demurring در CL حالتی است که مدعی علیه
claimed مدعی به مطالبات ادعا کردن
claims مدعی به مطالبات ادعا کردن
demur در CL حالتی است که مدعی علیه
right of begin حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
maintains حمایت کردن از مدعی بودن
put in a claim for something مدعی مالکیت چیزی شدن
maintain حمایت کردن از مدعی بودن
maintained حمایت کردن از مدعی بودن
the burden of proof rests with اثبات ادعا بر عهده مدعی است
libelee مدعی علیه شخص مورد افترا
libellee مدعی علیه شخص مورد افترا
replication جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
nemo potest esse simul actor et judex هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
levy a sum on a person's property به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
venire facias tot matrons دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
demur ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com