English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (6 milliseconds)
English Persian
object of claim مدعی به متنازع فیه
Other Matches
defense دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
litigant متنازع
contentious متنازع فیه
litigious متنازع فیه
question in dispute موضوع متنازع فیه
question in dispute مسئله متنازع فیه
vexata questio موضوع متنازع فیه
res integra امر غیر متنازع فیه
to put to the issue بطور متنازع فیه مطرح کردن
asserter مدعی
attorneys مدعی
attorney مدعی
accusers مدعی
accuser مدعی
claimant مدعی
plaintiffs مدعی
assertive مدعی
letter of attorney مدعی
maintainer مدعی
actors مدعی
pursuers مدعی
remedy sought by plaintiff مدعی به
plaintiff مدعی
actor مدعی
pretendant مدعی
object of claim مدعی به
pursuer مدعی
plaintiff مدعی [قانون]
complainant [British E] مدعی [قانون]
pursuer [Scottish English] مدعی [قانون]
claimant [arbitration proceedings] مدعی [قانون]
petitioner [divorce proceedings] مدعی [قانون]
lord a مدعی العموم
the a party مدعی خصم
he claims to او مدعی است که
encumbrancer مدعی ملک
public prosector مدعی العموم
prosecuting attorney مدعی العموم
dirctor of public prosecutions مدعی العموم
respondents مدعی علیه
attorneygeneralship مدعی العمومی
attorneygeneral مدعی العموم
relator مدعی خصوصی
rightful claimant مدعی محق
defendant مدعی علیه
Attorneys General مدعی العموم
Attorney General مدعی العموم
professed مدعی مقر به
professed متعهد مدعی
public prosecutor مدعی العموم
adversary مدعی متخاصم
adversaries مدعی متخاصم
defendants مدعی علیه
complainants عارض مدعی
complainant عارض مدعی
pretenders مدعی من غیر حق
public prosecutors مدعی العموم
pretender مدعی من غیر حق
respondent مدعی علیه
pretender مدعی تاج وتخت
claimant طلب کننده مدعی
contender مدعی دربرابر قهرمان
contenders مدعی دربرابر قهرمان
suitor عرضحال دهنده مدعی
know it all مدعی علم الیقین
suitors عرضحال دهنده مدعی
elegit حکم تامین مدعی به
pretenders مدعی تاج وتخت
know-it-all مدعی علم الیقین
know-it-alls مدعی علم الیقین
right of begin حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
demurred در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring در CL حالتی است که مدعی علیه
demurs در CL حالتی است که مدعی علیه
demur در CL حالتی است که مدعی علیه
maintained حمایت کردن از مدعی بودن
claimed مدعی به مطالبات ادعا کردن
claiming مدعی به مطالبات ادعا کردن
maintains حمایت کردن از مدعی بودن
claims مدعی به مطالبات ادعا کردن
maintain حمایت کردن از مدعی بودن
put in a claim for something مدعی مالکیت چیزی شدن
claim مدعی به مطالبات ادعا کردن
the burden of proof rests with اثبات ادعا بر عهده مدعی است
replication جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
libellee مدعی علیه شخص مورد افترا
libelee مدعی علیه شخص مورد افترا
nemo potest esse simul actor et judex هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
levy a sum on a person's property به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
state's attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
venire facias tot matrons دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
demur ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com