English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
pilot model مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
Other Matches
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
mechanised با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
Ideal City [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
equipment تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
machinary ماشین الات
machinery ماشین الات
enginery ماشین الات
machinery designer طراح ماشین الات
building machinery ماشین الات ساختمانی
mechanics علم ماشین الات
heavy goods ماشین الات سنگین
mechanician مکانیک ماشین الات
plant ماشین الات کارخانه
heavy machinery ماشین الات سنگین
plants ماشین الات کارخانه
scrap ماشین الات اوراق
scrapped ماشین الات اوراق
scrapping ماشین الات اوراق
carpenter's machines ماشین الات درودگری
scraps ماشین الات اوراق
light machinery ماشین الات سبک
operator of light machinery اپراتور ماشین الات سبک
operator of heavy machinery اپراتور ماشین الات سنگین
prototypes نمونه اولیه
archetype نمونه اولیه
archetypes نمونه اولیه
prototype نمونه اولیه
economic life مدت بهره برداری از ماشین الات
automation خودکار شدن ماشین الات اتوماسیون
grader یکی از ماشین الات راه سازی
prototype مدل نمونه اولیه
prototypes مدل نمونه اولیه
fixed assets درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
prototype نمونه اصلی شکل اولیه
prototypes نمونه اصلی شکل اولیه
acm Computing Asssociationfor انجمن ماشین الات کامپیوتری achinery
microphonics انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
archetypally مربوط یا شبیه طرح اصلی نمونه اولیه
archetypical مربوط یا شبیه طرح اصلی نمونه اولیه
archetypal مربوط یا شبیه طرح اصلی نمونه اولیه
back level نمونه اولیه محصول که ممکن است توابعی را پشتیبانی نکند
crate صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
crates صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
copies تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copying تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copy تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copied تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
cybernation کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
brick moulding ماشین قالب زنی
micro- نوار صوتی با قالب کوچک که در وسایل جیبی به کار می رود
equip مین توسط ماشین یا وسایل
equips مین توسط ماشین یا وسایل
equipping مین توسط ماشین یا وسایل
flexible استفاده از ماشین CNC , ربات یا سایر وسایل خودکار در تولید
platen صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
Babbage nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
mechanic مکانیک مکانیک ماشین الات
glasswork شیشه الات بلور الات
analytical engine ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد
operating slide دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
zeroize تنظیم وسایل رمز یک ماشین رمز روی یک وضعیت ثابت
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
machinery space محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
cross member عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
modules اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
basic type single tier formwork قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
acceptance sampling نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
over break خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
sampled نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sample نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
imported 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
basic data دادههای اولیه عناصر اولیه
sampling نمونه گیری برداشت نمونه
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
restoration احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
blow-ups تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
dogmatic marxism مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
undisturbed sample نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
surgical instruments الات جراحی
silverware نقره الات
gear الات جامه
instrument الات دقیق
ironware فلز الات
breech block carrier الات متحرک
geared الات جامه
gears الات جامه
ironware اهن الات
iron mongery اهن الات
glassware بلور الات
cast iron ware الات چدنی
hardware اهن الات
instruments الات دقیق
precision tools الات دقیق
tinware حلبی الات
genital organs الات تناسلی
glassware شیشه الات
brass ware برنج الات
irowork اهن الات
agricultural implements الات کشاورزی
glass شیشه الات
passementerie زینت الات
hard ware فلز الات
optical الات بصری
obturator الات جازم
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
lighting equipments الات و ادوات روشنایی
trinkums زیور الات بدلی
cutler فروشنده الات برنده
wind instrument الات موسیقی بادی
obturator spindle دوکی الات جازم
woodwork چوب الات نجاری
wind instruments الات موسیقی بادی
hardware اهن الات ابزارالات
iron monger اهن الات فروش
surveying instrument الات نقشه برداری
calibration تنظیم الات دقیق
trinketry جواهر الات بدلی
optical instruments الات وابسته به بینایی
hardwareman اهن الات فروش
ironmonger فروشنده اهن الات
ironmongers فروشنده اهن الات
instrument الات اندازه گیری
percussion instrument الات موسیقی ضربی
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
trade fixtures الات صنعتی نصب شده
midi میانجی رقمی الات موسیقی
obturator الات مانع خروج گاز
musical instrument digital interface میانجی رقمی الات موسیقی
war implements ساز و برگ یا الات جنگ
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
pailette زینت الات بدلی مانندمنجوق وغیره
deferred maintenance قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
reed pipe لوله یا نای الات موسیقی بادی
hygrometer الات وادوات سنجش رطوبت هوا
tiepin سنجاق مدال وزینت الات زنانه
reed stop کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
interactive الات و یا سرویسی مثل تلفن زدن
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
pailett زینت الات بدلی مانند منجوق وغیره
sights الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com