Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
high level modulation
مدولاسیون سطح بالا
high power modulation
مدولاسیون سطح بالا
Other Matches
choke modulation
مدولاسیون توسط پیچک مدولاسیون پیچکی تضمین پیچکی
modulation
مدولاسیون
inflexions
مدولاسیون
inflections
مدولاسیون
inflection
مدولاسیون
frequency modulation
مدولاسیون فرکانس
internal modulation
مدولاسیون داخلی
pulse modulation
مدولاسیون پالس
light modulation
مدولاسیون نور
grid modulation
مدولاسیون شبکه
modulation circuit
مدار مدولاسیون
grid bias modulation
مدولاسیون شبکه
modulation frequency
فرکانس مدولاسیون
modulation system
سیستم مدولاسیون
frequency medulation
مدولاسیون فرکانس
am
مدولاسیون دامنه
modulator stage
طبقه مدولاسیون
amplitude modulation
مدولاسیون دامنه
modulation frequency response
پاسخ فرکانس مدولاسیون
modulation handwidth
پهنای باند مدولاسیون
maximum modulating frequency
فرکانس حداکثر مدولاسیون
grid current modulation
مدولاسیون جریان شبکه
electronic modulation
مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
grid circuit modulation
مدولاسیون مدار شبکه
grid d.c. modulation
مدولاسیون جریان دائم شبکه
modem
دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
pdm
Duration Pulse مدولاسیون زمانی پالس که در ان تداوم یک پالس تغییر میکندodulation
cross modulation
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
ppm
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
uppermost
از بالا
lever bridge
پل بالا رو
overhead
سر بالا
overtones
بالا تن
overtone
بالا تن
upside
بالا
overhead
بالا
highs
بالا
upping
رو به بالا
balcony
لژ بالا
balconies
لژ بالا
up there
ان بالا
upping
بالا
upped
رو به بالا
top
بالا
upper limit
حد بالا
upped
بالا
up
رو به بالا
up
بالا
at a great age
در سن بالا یی
in old age
[in great age]
در سن بالا
up stairs
بالا
headwater
بالا اب
aloft
بالا
on high
در بالا
outreach
بالا
ascendency
بالا
above
در بالا
superincumbent
از بالا
upper
بالا
over
بالا
atop
بالا
ascendancy
بالا
over-
بالا
highest
بالا
aweigh
بالا
galleries
لژ بالا
gallery
لژ بالا
high
بالا
upper class
طبقه بالا
upward
بطرف بالا
high frequency
بسامد بالا
high frequency
فرکانس بالا
high frequency alternator
ژنراتورفرکانس بالا
shoot forth
بالا جستن
shoot-out
بالا جستن
shoot-outs
بالا جستن
raise of loom
بالا بردن
upper classes
طبقه بالا
soars
بالا رفتن
high efficiency
راندمان بالا
high contrast
تغایر بالا
soared
بالا رفتن
uprear
بالا بردن
soar
بالا رفتن
upraise
بالا بردن
upgraded
بالا بردن
h.f.
فرکانس بالا
upgrade
بالا بردن
upgrades
از درجه بالا
upgrades
بالا بردن
heave in
بالا کشیدن
heave away
بالا بکشید
atop
بطرف بالا
head piece
قسمت بالا
upgrade
از درجه بالا
upgraded
بطرف بالا
upgraded
از درجه بالا
upgrades
بطرف بالا
upgrading
بالا بردن
rally
بالا بردن قی مت
rallies
بالا بردن قی مت
rallied
بالا بردن قی مت
intumesce
بالا امدن
high burst
ترکش بالا
upgrading
بطرف بالا
upgrading
از درجه بالا
upper bound
کران بالا
upgrade
بطرف بالا
upriser
بالا رونده
radius
زند بالا
tosses
بالا انداختن
tossed
بالا انداختن
toss
بالا انداختن
spec
مشخصات بالا
top-down
از بالا به پایین
top down
از بالا به پایین
ascendance
بالا رفتن
ascendent
بالا رونده
ascensive
بالا رونده
at the utmost
دست بالا
Please come up .
بفرمائید بالا
bottom up
از پایین به بالا
raises
بالا کشیدن
raises
بالا بردن
high-class
از طبقات بالا
tossing
بالا انداختن
hoist
بالا بردن
heaved
بالا کشیدن
heave
بالا کشیدن
face up feed
خورد رو به بالا
ascending
بالا رونده
booster
بالا برنده
boosters
بالا برنده
uplifts
بالا بردن
uplift
بالا بردن
hoists
بالا کشیدن
abovestairs
طبقه بالا
hoists
بالا بردن
hoisted
بالا کشیدن
hoisted
بالا بردن
hoist
بالا کشیدن
raise
بالا کشیدن
raise
بالا بردن
chock-a-block
بالا کشیده
aspiring
بالا رفتن
aspires
بالا رفتن
aspired
بالا رفتن
aspire
بالا رفتن
all-time
بالا یا پایینترین حد
upwards
بطرف بالا
upward rotation
چرخش رو به بالا
embezzling
بالا کشیدن
embezzles
بالا کشیدن
embezzled
بالا کشیدن
embezzle
بالا کشیدن
upward motion
حرکت رو به بالا
upward flow
جریان رو به بالا
upward compatible
همساز رو به بالا
Mt
بالا رفتن
Mts
بالا رفتن
jack
بالا بردن
escalating
بالا گرفتن
escalates
بالا گرفتن
escalated
بالا گرفتن
upheavals
بالا امدن
upheaval
بالا امدن
escalate
بالا گرفتن
promoting
بالا بردن
promotes
بالا بردن
jacks
بالا بردن
promoted
بالا بردن
promote
بالا بردن
elevating
بالا بردن
elevates
بالا بردن
elevate
بالا بردن
raising
بالا اوردن
radio frequency
فرکانس بالا
tweak
بالا بردن
climbs
بالا کشیدن
climbing
بالا کشیدن
climbed
بالا کشیدن
climb
بالا کشیدن
high order
رتبه بالا
plan view
نمای بالا
plan view
دید از بالا
the above figures
ارقام بالا
the upper storey
اشکوب بالا
they were filfty at the outsid
دست بالا
high precison
دقت بالا
talll
بلند بالا
up
<adv.>
به بالا
[آمدن]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com