Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
managerial
مدیر اداره کننده
Other Matches
registrar
کارمند اداره ثبت مدیر دروس
registrars
کارمند اداره ثبت مدیر دروس
letters of administration
حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
director
اداره کننده
gerent
اداره کننده
administrant
اداره کننده
directors
اداره کننده
runners
اداره کننده شغلی
runner
اداره کننده شغلی
homemaker
اداره کننده خانه
issuing authority
[body]
مرجع
[اداره]
صادر کننده
sponsors
سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsoring
سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsor
سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
yamen
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
medical regulator
تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
scotland yard
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
headquarters
اداره کل اداره مرکزی
personnel
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
moderators
مدیر
stewards
مدیر
director general
مدیر کل
moderator
مدیر
headmasters
مدیر
administrator
مدیر
gerent
مدیر
directors
مدیر
director
مدیر
headmaster
مدیر
steward
مدیر
administers
:مدیر
superintendents
مدیر
administering
:مدیر
conductor
مدیر
conductors
مدیر
administered
:مدیر
administrators
مدیر
administer
:مدیر
warden
مدیر
General manager . Director general .
مدیر کل
executive
مدیر
directors general
مدیر کل
executives
مدیر
superintendent
مدیر
director generals
مدیر کل
managers
مدیر
manager
مدیر
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
sale manager
مدیر فروش
impresario
مدیر اپرا
manager
مدیر تیم
administrators
مدیر تصفیه
salaried director
مدیر موفف
record manager
مدیر رکورد
impresarios
مدیر اپرا
managers
مدیر تیم
project manager
مدیر پروژه
liquidators
مدیر تصفیه
liquidator
مدیر تصفیه
principal of a school
مدیر اموزشگاه
official liquidator
مدیر تصفیه
personal representative
مدیر ترکه
padrone
مدیر ارباب
official receiver
مدیر تصفیه
principal
رئیس مدیر
personnel manager
مدیر استخدام
principals
رئیس مدیر
micro manager
مدیر ریزکامپیوترها
project manager
مدیر پروژه ها
executive
مدیر اجرائی
executive
مدیر عامل
executives
مدیر اجرائی
executives
مدیر عامل
project manager
مدیر طرحها
program manager
مدیر برنامه ها
operation manager
مدیر عملیات
adminstrator of state
مدیر ترکه
extrepreneur
مدیر متهور
stores manager
مدیر انبارها
extrepreneur
مدیر باتهور
file manager
مدیر فایل
trustee
مدیر تصفیه
trustees
مدیر تصفیه
stage director
مدیر نمایش
general manager
مدیر باشگاه
drop master
مدیر پرش
chief engineer
مدیر ماشین
commissioners
مدیر مسابقات
commissioner
مدیر مسابقات
works superintendent
مدیر کارخانه
stage manager
مدیر نمایش
stage managers
مدیر نمایش
receivers
مدیر تصفیه
helmsman
رل دار مدیر
helmsmen
رل دار مدیر
receiver
مدیر تصفیه
master
مدیر مرشد
mastered
مدیر مرشد
head master
مدیر مدرسه
library manager
مدیر کتابخانه
managing directors
مدیر عامل
sales manager
مدیر فروش
managing director
مدیر عامل
administrator
مدیر تصفیه
item manager
مدیر اقلام
site engineering
مدیر ساختمان
head master
مدیر اموزشگاه
masters
مدیر مرشد
intendant
مدیر مامورمالی
computer center manager
مدیر مرکز کامپیوتر
computer operations manager
مدیر عملیات کامپیوتر
computer center director
مدیر مرکز کامپیوتر
huntsmen
مدیر تازیهای شکاری
chief financial officer
[CFO]
مدیر امور مالی
corporate treasurer
مدیر امور مالی
chief clerk of the court
مدیر دفتر دادگاه
master of the court
مدیر دفتر دادگاه
huntsman
مدیر تازیهای شکاری
president of the board
[ American E]
مدیر عامل
[شرکت]
chief executive officer
[CEO]
[American E]
مدیر عامل
[شرکت]
dp manager
مدیر داده پردازی
manager
مدیر مسابقه بوکس
data base manager
مدیر پایگاه داده
jumpmaster
مدیر پرش چتربازی
maitred'hotel
سرپیشخدمت مدیر مهمانخانه
provisional assignee
مدیر تصفیه موقت
data processing manager
مدیر پردازش داده
proctor
مدیر اجرایی دانشگاه
managers
مدیر مسابقه بوکس
chairman of the board
[of directors/managers]
مدیر عامل
[شرکت]
adobe type manager
مدیر انواع فونت ادوبی
impresarios
مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
impresario
مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
presidents
مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
president
مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
chairmen
مدیر رئیس هیئت مدیره
chairman
مدیر رئیس هیئت مدیره
directors
مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
director
مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
entrepreneur
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
entrepreneurs
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
decisions
مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
decision
مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
plene administravit
دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device handler
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
drivers
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
real representative
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
offices
اداره
office
اداره
cutchery
اداره
maladmidistration
سو اداره
cutcherry
اداره
serviced
اداره
helm
اداره
bureaus
اداره
helms
اداره
handling
اداره
managements
اداره
service
اداره
management
اداره
directorate
اداره
directorates
اداره
operation
اداره
bureau
اداره
workplaces
اداره
department
اداره
gestion
اداره
departments
اداره
prefecture
اداره
workplace
اداره
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
helm
اداره کردن
helms
اداره کردن
finance office
اداره دارایی
audit departmant
اداره حسابرسی
aminister
اداره کردن
audit departmant
اداره ممیزی
dipartment of publications
اداره مطبوعات
government office
اداره دولتی
financial a
اداره مالیه
full command
اداره کامل
strategy
فن اداره جنگ
strategies
فن اداره جنگ
customs
اداره گمرک
the relevant office
اداره مسیول
financial agency
اداره مالیه
headquarters
اداره کل شهربانی
financial agency
اداره دارایی
operated
اداره کردن
operate
اداره کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com