Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
rite
مراسم تشریفات مذهبی
Other Matches
ritualist
ویژه گر تشریفات مذهبی وابسته به تشریفات
solemnity
ایین تشریفات مراسم سنگین
ritual
تشریفات مذهبی
sacramental
وابسته به مراسم مذهبی
Easter Sepulchre
تشریفات مذهبی تدفین
taperer
حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
last rites
مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
bar mitzvah
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvahs
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
emcee
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcees
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
concordat
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
ceremony
مراسم
ceremonies
مراسم
rituals
مراسم
cermonies
تشریفات
ceremonies
تشریفات
gallery deck
پل تشریفات
unceremoniously
بی تشریفات
unceremonious
بی تشریفات
protocols
تشریفات
rituals
تشریفات
procedures
تشریفات
ceremoniously
با تشریفات
ritual
تشریفات
protocol
تشریفات
formalist
تشریفات
ceremony
تشریفات
formalities
تشریفات
formality
تشریفات
ceremonies
مراسم نظامی
ceremony
مراسم نظامی
burial service
مراسم دفن
pageants
مراسم مجلل
pageant
مراسم مجلل
morning parade
مراسم صبحگاه
funeral
مراسم دفن
funerals
مراسم دفن
chalice
جام
[در مراسم]
goblet
جام
[در مراسم]
exequies
مراسم تدفین
service
عبادت تشریفات
masters of ceremonies
رئیس تشریفات
ceremonials
تشریفاتی تشریفات
Chief of protocol. Master of ceremonies.
رئیس تشریفات
starch
اهارزدن تشریفات
starches
اهارزدن تشریفات
ceremonial
تشریفاتی تشریفات
sans ceremonie
بدون تشریفات
master of ceremonies
رئیس تشریفات
paperwork
تشریفات اداری
serviced
عبادت تشریفات
riteless
عاری از تشریفات
ritualism
تشریفات دوستی
porotocol department
اداره تشریفات
emcees
رئیس تشریفات
emcee
رئیس تشریفات
ritualistic behavior
تشریفات وسواسی
honor
نجابت تشریفات
guard of honor
پاسدار تشریفات
chief of protocol
رئیس تشریفات
red tape
تشریفات زائد
goblet
گیلاس شراب
[در مراسم]
chalice
گیلاس شراب
[در مراسم]
masses
مراسم عشاء ربانی
massing
مراسم عشاء ربانی
karma
سرنوشت مراسم دینی
funerals
مراسم تشییع جنازه
funeral
مراسم تشییع جنازه
Commemoration services were held .
مراسم یاد بودانجام شد
mass
مراسم عشاء ربانی
general muster
مراسم اجتماعی عمومی
calebrate
بجا اوردن مراسم
beadledom
تشریفات ورسمیت زیاد
The formalities of judicial process.
تشریفات حقوقی وقضایی
due process of the law
تشریفات صحیح قانونی
red carpet
تشریفات و احترامات رسمی
To discard formalities .
تشریفات را کنا رگذاردن
All the formalities were carried out.
تمام تشریفات انجام شد
an abrupt departure
عزیمت بدون تشریفات
solemnly
موقرانه با ائین و تشریفات
circumstances
شرط موقعیت تشریفات
emcees
رئیس تشریفات کردن
emcee
رئیس تشریفات کردن
quarterdeck
محوطه تشریفات ناو
quarterdecks
محوطه تشریفات ناو
personal salute
مراسم سلام افراد برجسته
side honors
مراسم ادای احترام در میزپاس
swear in
با مراسم تحلیف وارد کردن
christening
مراسم تعمید ونامگذاری بچه
funerary
وابسته به مراسم تشییع جنازه
To perform the marriage ceremony.
مراسم عقد راجاری کردن
betroth
مراسم نامزدی بعمل اوردن
He is very ceremonious.
اهل تشریفات (تشریفاتی ) است
Protocol must be observed.
تشریفات باید رعایت شود
bureaucracies
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucrasy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
red tapism
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
check in
نام نویسی کردن مراسم ورود
events to mark the Day of German Unity
مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
guard mount
مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
check-ins
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in
نام نویسی کردن مراسم ورود
last rites
مراسم دفن و کفن و دعای ختم
part performance
عقد یا قرارداددارای تشریفات یا شکل خاص
ceremonious
پای بند تشریفات وتعارف رسمی
initiation
وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
Dont stand on ceremony.
تشریفات را بگذار کنار ( راحت باش )
ceremonialism
اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
adjutant's call
احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
bureaucrats
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrat
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
communicant
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.
مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
sacramentalism
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
Langhing is improper at a funeral.
خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
communicants
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
red tapery
رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
accolades
سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
accolade
سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
blessed sacrament
مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
burial
زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
burials
زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
admin
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
religious
مذهبی
churchgoers
مذهبی
churchly
مذهبی
churchgoer
مذهبی
manning the rail
گماردن پرسنل به دور ناو یاوسیله برای انجام تشریفات
The hotel was home from home .
هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
religionism
غیرت مذهبی
gurus
معلم مذهبی
sects
فرقه مذهبی
spirituality
روحیه مذهبی
missioner
مبلغ مذهبی
semireligious
نیمه مذهبی
service book
کتب مذهبی
clergymen
عالم مذهبی
neologize
مذهبی بودن
guru
معلم مذهبی
religiosity
تعصب مذهبی
revival
جنبش مذهبی
revivals
جنبش مذهبی
religious matters
مسائل مذهبی
pontifex
شورای مذهبی
religious tenets
عقاید مذهبی
clergyman
عالم مذهبی
pastoral psychiatry
روانپزشکی مذهبی
religiose
مذهبی بودن
sect
فرقه مذهبی
religious rites
شعائر مذهبی
missionaries
مبلغ مذهبی
convertor
مبلغ مذهبی
holidays
تعطیل مذهبی
converter
مبلغ مذهبی
missionary
مبلغ مذهبی
R.E
تحصیلات مذهبی
tenet
متعقدات مذهبی
holiday
تعطیل مذهبی
dogmatism
تعصب مذهبی
holy day
تعطیل مذهبی
devout
مذهبی عابد
yule log
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
wowser
مذهبی و خرده گیر
religious sentiments
احساسات وعقاید مذهبی
Mother Superior
رئیس بنیاد مذهبی
Mother Superiors
رئیس بنیاد مذهبی
tabu
منع یانهی مذهبی
Religious (political) fanaticism
تعصبات مذهبی ( سیاسی )
soul music
موسیقی مذهبی سیاهپوستان
traditor
خائن در امر مذهبی
swami
رهبر مذهبی هندی
synods
مجلس منافره مذهبی
catechisms
تعلیم ودستور مذهبی
hymnbook
کتاب سرود مذهبی
holyday
روز تعطیل مذهبی
synod
مجلس منافره مذهبی
catechism
پرسش نامه مذهبی
catechism
تعلیم ودستور مذهبی
catechisms
پرسش نامه مذهبی
ecclesiogenic neurosis
روان رنجوری مذهبی
dogmatics
مبحث شعائر مذهبی
revivalists
طرفدار احیای مذهبی
chaplain activities fund
اعتبار امور مذهبی
catechetic
وابسته به تعالیم مذهبی
catechesis
تعالیم مذهبی شفاهی
cantor
اواز خوان مذهبی
revivalist
طرفدار احیای مذهبی
revivalism
اصول بیداری مذهبی
psalms
سرود مذهبی خواندن
psalm
سرود مذهبی خواندن
crusading
جنگ مذهبی نهضت
priggism
تعصب سخت مذهبی
pauli
اصول مذهبی پولس
crusaded
جنگ مذهبی نهضت
taboo
منع یانهی مذهبی
psalter
سرود مذهبی مزامیر
rectorate
ریاست بنگاه مذهبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com