Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
English
Persian
watch
مراقبت کردن موافبت کردن
watched
مراقبت کردن موافبت کردن
watches
مراقبت کردن موافبت کردن
watching
مراقبت کردن موافبت کردن
Other Matches
to watch over
موافبت کردن
to keep an eyes on
موافبت کردن
attending
موافبت کردن گوش کردن
attend
موافبت کردن گوش کردن
attends
موافبت کردن گوش کردن
minds
موافبت کردن ملتفت بودن
minding
موافبت کردن ملتفت بودن
assists
موافبت کردن ملحق شدن
assisting
موافبت کردن ملحق شدن
assisted
موافبت کردن ملحق شدن
assist
موافبت کردن ملحق شدن
mind
موافبت کردن ملتفت بودن
to keep watch
کشیک کشیدن موافبت کردن
to be all eyes
موافبت کامل کردن سرتاپاچشم شدن
watch
مراقبت کردن
to see to it
مراقبت کردن
watched
مراقبت کردن
to see after
مراقبت کردن
see to it
مراقبت کردن
watching
مراقبت کردن
to llok
مراقبت کردن
ensuring
مراقبت کردن در
insures
مراقبت کردن در
ensure
مراقبت کردن در
ensured
مراقبت کردن در
watches
مراقبت کردن
ensures
مراقبت کردن در
insuring
مراقبت کردن در
to ensure something
مراقبت کردن در
[چیزی]
care
محافظت کردن مراقبت
cared
محافظت کردن مراقبت
cares
محافظت کردن مراقبت
search
مراقبت کردن از زمین
searches
مراقبت کردن از زمین
area monitoring
مراقبت کردن از منطقه
searchingly
مراقبت کردن از زمین
searched
مراقبت کردن از زمین
pickets
نرده کشیدن مراقبت کردن
picket
نرده کشیدن مراقبت کردن
picketed
نرده کشیدن مراقبت کردن
espionage
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
overwatch
مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
mine watching
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
circular scanning
مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
carefulness
موافبت
attendance
موافبت
vigilance
موافبت
watchfully
با موافبت
attention
موافبت
attentiveness
موافبت
attentions
موافبت
attendances
موافبت
alertress
زرنگی موافبت
cared
نگهداری موافبت
cared
موافبت بیم
assistance
موافبت رسیدگی
care
موافبت بیم
care
نگهداری موافبت
cares
نگهداری موافبت
tendance
موافبت پرستاری
cares
موافبت بیم
aftercare
توجه و موافبت درمرحلهء نقاهت
nursling
بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
eyeservant
نوکری که فقط هنگام موافبت اقایش خوب کارمیکند نوکرپیش رو
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
eye service
خدمتی که فقط هنگام موافبت خوب انجام داده میشود نگاه عاشقانه
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
watchful
مراقبت
counter surveillance
ضد مراقبت
vigilance
مراقبت
tendance
مراقبت
espial
مراقبت
care
مراقبت
unattended
بی مراقبت
cared
مراقبت
cares
مراقبت
surveillance
مراقبت
watchfulness
مراقبت
ovservation
مراقبت
eyesight
مراقبت
sea surveillance
مراقبت دریایی
control towers
برج مراقبت
ground surveillance
مراقبت زمینی
area monitoring
مراقبت منطقهای
animadversion
مراقبت مشاهده
listening watch
مراقبت به گوش
helical scanning
مراقبت مارپیچی
combat surveillance
مراقبت رزمی
watchtowers
برج مراقبت
due care
مراقبت کافی
Medicare
مراقبت پزشکی
day care
مراقبت در روز
residential care
مراقبت پناهگاهی
watchtower
برج مراقبت
air surveillance
مراقبت هوایی
air search
مراقبت هوایی
care of supplies
مراقبت اماد
watch tower
برج مراقبت
acoustical surveillance
مراقبت صوتی
radar scan
مراقبت بوسیله رادار
harbor control tower
برج مراقبت بندر
attendance
ملازمت مراقبت رسیدگی
airborne beacon
برج مراقبت هوابرد
maintain
به خوبی مراقبت شده
attendances
ملازمت مراقبت رسیدگی
vigilance
مراقبت به گوش بودن
under one's wing
<idiom>
تحت مراقبت کسی
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
unattended operation
هملکرد مراقبت نشده
stake-outs
محل تحت مراقبت
maintained
به خوبی مراقبت شده
surveillant
مراقبت کننده دیدبان
radar beacon
برج مراقبت رادار
lookouts
مراقبت عمل پاییدن
lookout
مراقبت عمل پاییدن
overwatch
مراقبت از حرکت بااتش
surveillance
دیدبانی و مراقبت از منطقه
air beacon
برج مراقبت پایگاه
sector of search
منطقه مراقبت رادار
care and handling
مراقبت و دستکاری وسایل
maintains
به خوبی مراقبت شده
stake-out
محل تحت مراقبت
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
up to someone to do something
<idiom>
مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
slap together
<idiom>
به عجله وبی مراقبت واداشتن
security monitoring
نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
aspect
رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
aspects
رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
unattended ground sensor
رادار مراقبت زمینی خودکار
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
snow under
<idiom>
قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
see that he does it
مراقبت کنید که ان کار راانجام دهد
spiral scanning
مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
turn over
<idiom>
به کسی برای مراقبت با استفاده سپردن
maintain watch
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
zmarker beacon
برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
instrument landing
فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
chaperon
زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com