Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
exordial
مربوط به اغاز یا مقدمه
Other Matches
prologize
مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
prologuize
مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
dawning
اغاز اغاز شدن
dawned
اغاز اغاز شدن
dawn
اغاز اغاز شدن
dawns
اغاز اغاز شدن
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
preface
مقدمه
prefaces
مقدمه
prefacing
مقدمه
preambles
مقدمه
prefaced
مقدمه
snaps
بی مقدمه
snapping
بی مقدمه
snapped
بی مقدمه
snap
بی مقدمه
preliminarily
مقدمه
overtures
مقدمه
prelusion
مقدمه
preparatorily
مقدمه
preparatory to
در مقدمه
prima facia
مقدمه
prolegomenon
مقدمه
protasis
مقدمه
overture
مقدمه
preludes
مقدمه
prelude
مقدمه
introduction
مقدمه
introductions
مقدمه
inductions
مقدمه
induction
مقدمه
sudden
بی مقدمه
foretoken
مقدمه
front matter
مقدمه
inductility
مقدمه
lead up
مقدمه
lead-up
مقدمه
isagoge
مقدمه
preamble
مقدمه
sinfonia
مقدمه
incipit
مقدمه
minor premise
مقدمه صغری
foreparts
سر ودست مقدمه
antecedent
مقدم مقدمه
lemma
مقدمه موضوع
prelude to a play
مقدمه نمایش
forepart
سر ودست مقدمه
catastasis
دیباچه مقدمه
preliminarily
بطور مقدمه
preambles
مقدمه سند
preconidtion
شرط مقدمه
preamble of a treaty
مقدمه معاهده
preamble
مقدمه نوشتن
major premise
مقدمه کبری
preamble
مقدمه سند
preambles
مقدمه نوشتن
preamble of a statute
مقدمه قانون
impulse buying
خرید بی مقدمه
proem
مقدمه سراغاز
antecedents
مقدم مقدمه
pops
بی مقدمه اوردن
cold snaps
یخ بندان بی مقدمه
exordium
مقدمه سردفتر
popped
بی مقدمه اوردن
pop
بی مقدمه اوردن
set up
مقدمه چینی
cold snap
یخ بندان بی مقدمه
setup
مقدمه چینی
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
shortest
بی مقدمه پیش از وقت
short
بی مقدمه پیش از وقت
popped
بی مقدمه فشار اوردن
preamble
سراغاز مقدمه کتاب
prologues
مقدمه پیش گفتار
shorter
بی مقدمه پیش از وقت
proem
مقدمه سخنرانی شروع
protasis and epitasis
مقدمه و متن نمایش
prologue
مقدمه پیش گفتار
introductory
وابسته به مقدمه معارفهای
prolegomenous
دارای مقدمه طولانی
i took him up short
بی مقدمه جلو او را گرفتم
pops
بی مقدمه فشار اوردن
preambles
سراغاز مقدمه کتاب
pop
بی مقدمه فشار اوردن
it was a p to another book
مقدمه کتاب دیگربود
precritical
مقدمه بحران قبل از وخامت
preamble
مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
preambles
مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
this wind preludes thunder
این باد مقدمه رعد است
spate
تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
adlib
بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
to prefix a chapter to a book
فصلی بطور دیباچه یا مقدمه در جلو کتابی نوشتن
front
مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
fronting
مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
premises
خصوصیات ملک که در مقدمه سند درج میشود خانه ومتعلقات ان
improvisor
تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
kick off
اغاز
terminus a que
اغاز
entrances
اغاز
primordium
اغاز
get away
اغاز
onset
اغاز
getaway
اغاز
getaways
اغاز
jump off
اغاز
inchoation
اغاز
kick-offs
اغاز
kick-off
اغاز
insteps
اغاز
origins
اغاز
instep
اغاز
authorship
اغاز
outset
اغاز
scratch line
خط اغاز
origin
اغاز
exordium
اغاز
commencement
اغاز
initiation
اغاز
incipience or ency
اغاز
initio
در اغاز
beginnings
اغاز
venues
اغاز
venue
اغاز
beginning
اغاز
entrancing
اغاز
initation
اغاز
originationu
اغاز
inception
اغاز
entrance
اغاز
abinitio
از اغاز
entranced
اغاز
initial
واقع در اغاز
initialed
واقع در اغاز
initiated
اغاز کردن
initiating
اغاز کردن
self initiated
خود اغاز
initiate
اغاز کردن
incipit
شروع و اغاز
nodal point
نقطه اغاز
inaugurate
اغاز کردن
debuts
اغاز کار
debut
اغاز کار
inaugurates
اغاز کردن
jump off
اغاز حمله
inaugurated
اغاز کردن
uppermost
از اغاز از ابتدا
initials
واقع در اغاز
initialling
واقع در اغاز
initialled
واقع در اغاز
initialing
واقع در اغاز
initial point
نقطه اغاز
revival
اغاز رونق
begins
اغاز کردن
begin
اغاز شدن
begin
اغاز کردن
lead off
اغاز کردن
inaugurator
اغاز کننده
commences
اغاز کردن
incept
اغاز کردن
inaugurating
اغاز کردن
commencing
اغاز کردن
begins
اغاز شدن
leadoff
اغاز ضربت
thru
از اغاز تاانتها
revivals
اغاز رونق
alpha
اغاز شروع
push off
اغاز کردن
commence
اغاز کردن
alphas
اغاز شروع
from a to izzard
از اغاز تا انجام
launched
اغاز کردن
initiates
اغاز کردن
inchoate
اغاز کردن
introductive
اغاز کننده
alpha and omega
اغاز و فرجام
birth
اغاز کردن
takeoff
اغاز پرش
at first
در اغاز کار
birth
اغاز زاد
at the start
در اغاز کار
launch
اغاز کردن
to take to
اغاز نهادن
to push off
اغاز کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com