English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
strongside مربوط به جبهه قوی زمین
Other Matches
huygen's principle قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
strong side سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
shock front جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
terrestrial زمینی مربوط به زمین
diastrophic مربوط به تحولات زمین
geogonostical مربوط بعلم زمین شناسی
geogonostic مربوط بعلم زمین شناسی
geoscience علوم مربوط به زمین شناسی
land policy سیاست اقتصادی مربوط به زمین
geotectonic مربوط به مبحث ساختمان وتشکیلات صخرههای پوسته زمین
rotation coefficients ضرایب مربوط به چرخش زمین که روی گلوله اثر دارد
out- مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
antipodal مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
frontages ملوان جبهه جبهه
frontage ملوان جبهه جبهه
rear echelon قسمت عقب جبهه عقب جبهه
off خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
fanades جبهه
deploying جبهه
facade جبهه
flank جبهه
deploy جبهه
deploys جبهه
facades جبهه
fronting جبهه
front view جبهه
faces جبهه
face جبهه
vaward جبهه
flanking جبهه
sinciput جبهه
flanked جبهه
front جبهه
popular front جبهه ملی
frontages عرض جبهه
lines جبهه جنگ
wave front جبهه موج
superficies نما جبهه
battle line خط جبهه ناوها
frontage عرض جبهه
front جبهه هوا
line جبهه جنگ
split از جبهه دورافتادن
fronting جبهه هوا
tympanum جبهه کلیسا
penetration نفوذ در جبهه
tympanon جبهه کلیسا
tympan جبهه کلیسا
warmfront جبهه گرم
line replacement تعویض خط جبهه
out of line خارج از خط جبهه
front lines خط مقدم جبهه
water front جبهه رطوبتی
liners سرباز خط جبهه
liner سرباز خط جبهه
warm front جبهه هوای گرم
frontogenesis ایجاد جبهه واحد
front lines خطوط جلو جبهه
warm fronts جبهه هوای گرم
front منادی جبهه جنگ
cold fronts جبهه هوای سرد
cold front جبهه هوای سرد
pocket پیش رفتگی خط جبهه
pockets پیش رفتگی خط جبهه
popular front جبهه خلق ملی
fronting منادی جبهه جنگ
linesmen سربازخط جبهه خط بان
in other sectors در قسمتهای دیگر جبهه
wave front جبهه امواج رادیویی
lateral control کنترل در عرض جبهه
linesman سربازخط جبهه خط بان
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
limited objective هدف نزدیک به جبهه دشمن
prevent defence جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
split end گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
split t نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
extended defense پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
orthograph تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
lateral افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
frontolysis زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
d , top concept تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
guerillas جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrillas جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
military testament وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
front de liberation national جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
sanctuaries منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
mach stem جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
d , top concept تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
pressure front جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
irrelevant نا مربوط
as for مربوط به
related مربوط
pertinenet مربوط
coordinate مربوط
caprine مربوط به بز
pertinent مربوط به
pertinent مربوط
relevant مربوط
coherent مربوط
for مربوط به
correspondent مربوط به
germane مربوط
lineal مربوط به خط
curatorial مربوط به
apposite مربوط
vespertinal مربوط به شب
hydraulic مربوط به اب
condequent مربوط
eight bit system مربوط به یک
cretaceous مربوط به گچ
affined مربوط
proper مربوط
pertaining مربوط به
correspondents مربوط به
to be in rapport مربوط بودن
valedictory مربوط به خداحافظی
attached مربوط متعلق
insurrectional مربوط به شورش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com