Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
sessional
مربوط به دوره اجلاسیه مجلس
Other Matches
parliamentary session
دوره اجلاسیه مجلس
termtime
دوره اجلاسیه دادگاه
seljukian
مربوط به دوره سلجوقیان
seljuk
مربوط به دوره سلجوقیان
postclassical
مربوط به دوره بعد از کلاسیک
postdoctoral
مربوط به دوره فوق دکترا
eozoic
مربوط به دوره ماقبل کامبرین
Dryopic
[مربوط به دوره دراوپی یونان باستان]
progesterone
هورمون مربوط به قبل از دوره حاملگی
period
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
periods
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
designating a session
اجلاسیه
apolline
[نوعی خطوط تزئینی مربوط به آپولو خدای خورشید در دوره باروک و رنسانس استفاده می شد.]
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
religiosity
مجلس عبادت مجلس مذهبی
cooling-off periods
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregnums
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
colporteur
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
parliament
مجلس
comitia
مجلس
convocations
مجلس
legislature
مجلس
houses
مجلس
parliaments
مجلس
assembly
مجلس
convocation
مجلس
sessions
مجلس
mandates
مجلس
house
مجلس
housed
مجلس
legislatures
مجلس
mandate
مجلس
mandated
مجلس
session
مجلس
to hold a meeting
مجلس
mandating
مجلس
candidates
کاندیدای مجلس
chamber of deputies
مجلس نمایندگان
Upper House
مجلس لردها
candidate
کاندیدای مجلس
statehouses
مجلس ایالتی
Members of Parliament
وکیل مجلس
processionize
صورت مجلس
Members of Parliament
نماینده مجلس
proces verbal
صورت مجلس
Upper House
مجلس سنا
Senate
مجلس سنا
federal council
مجلس متحده
the fifteenth parliament
مجلس پانزدهم
european essembly
مجلس اروپا
Eucharist
مجلس سپاسگزاری
House of Lords
مجلس اعیان
Eucharists
مجلس سپاسگزاری
Upper Houses
مجلس لردها
proceedings of the parliament
مذاکرات مجلس
Member of Parliament
وکیل مجلس
House of Representatives
مجلس نمایندگان
House of Representatives
مجلس مبعوثان
assemblyman
عضو مجلس
congresses
انجمن مجلس
house of assembly
مجلس ایالتی
congress
انجمن مجلس
ecclesia
مجلس سیاسی
House of Commons
مجلس عوام
an act of parliament
قانون مجلس
Member of Parliament
نماینده مجلس
commemorating
مجلس یاداوری
commemorates
مجلس یاداوری
commemorated
مجلس یاداوری
commemorate
مجلس یاداوری
assemblymen
عضو مجلس
parliamentary
هواخواه مجلس
wassail
مجلس میخواری
House of Commons
مجلس مبعوثان
consultative assembly
مجلس شورا
constituent assembly
مجلس موسسان
membership of the parliament
وکالت مجلس
responsions
مجلس منافره
consmtituent assembly
مجلس موسسان
general assembly
مجلس عوام
songfest
مجلس اواز
the parliament is sitting
مجلس منعقداست
speaker of parliament
رئیس مجلس
Upper Houses
مجلس سنا
ball
مجلس رقص
to open parliament
مجلس را گشودن
levee
مجلس پذیرایی
formal dance
مجلس رقص
councils
شورا مجلس
council
شورا مجلس
scenography
مجلس سازی
legislative assembly
مجلس قانونگذاری
statehouse
مجلس ایالتی
orgies
مجلس عیش
obit
مجلس ترحیم
commemoration
مجلس تذکر
national assembly
مجلس ملی
commemorations
مجلس تذکر
option of meeting place
خیار مجلس
prorogation of parliament
تعطیل مجلس
symposium
مجلس مذاکره دوستانه
statehouses
مجلس مقننه ایالتی
councilor
عضو مجلس شورا
shindigs
مجلس انس ورقص
assemblyman
عضو مجلس قانونگذاری
cross bench
نیمکت بیطرفان در مجلس
symposiums
مجلس مذاکره دوستانه
the house went into secret session
مجلس جلسه سری
funerals
مجلس ترحیم وتذکر
hen parties
مجلس رقص زنانه
funeral
مجلس ترحیم وتذکر
hen party
مجلس رقص زنانه
House of Lords
مجلس لردهای انگلیس
symposia
مجلس مذاکره دوستانه
shindy
مجلس انس ورقص
House of Commons
مجلس عوام انگلیس
synods
مجلس منافره مذهبی
the parliament is up
مجلس تعطیل است
statehouse
مجلس مقننه ایالتی
speakership
مقام ریاست مجلس
To pass a bI'll through parliament .
لایحه یی را از مجلس گذراندن
to open parliament
مجلس راافتتاح کردن
synod
مجلس منافره مذهبی
committees
کمیسیون مجلس مشاوره
committee
کمیسیون مجلس مشاوره
the upper house
مجلس اعیان یا لردها
commemorations
مجلس یاجشن یادبود
shindig
مجلس انس ورقص
rigsdag
مجلس قانونی دانمارک
assemblymen
عضو مجلس قانونگذاری
riksdag
مجلس قانونی سوئد
commemoration
مجلس یاجشن یادبود
member of the parliment
عضو مجلس قانونگذاری
floor leader
رهبر فراکسیونهای مجلس
got through (the bill got through the ma
لایحه از مجلس گذشت
parliamentary discussions
گفتگوها یا مذاکرات مجلس
federal council
مجلس دولت متحده
peering
عضو مجلس اعیان
the national consultative assembly
مجلس شورای ملی
peered
عضو مجلس اعیان
senator
عضو مجلس سنا
senator
نماینده مجلس سنا
constituents
عضو مجلس موسسان
membership of legislative assembly
عضویت مجلس مقننه
legislative assembly
مجلس شورای ملی
musicale
مجلس ساز و اواز
national consulative assembly
مجلس شورای ملی
senators
نماینده مجلس سنا
senators
عضو مجلس سنا
peer
عضو مجلس اعیان
the bill got throught the majlis
لایحه از مجلس گذشت
constituent
عضو مجلس موسسان
bicameral
دارای دو مجلس مقننه
parliament
مجلس شورا پارلمان
powwow
مجلس انس پر سر وصدا
executive council
[of a political party]
مجلس اجرائی
[سیاست]
To jazz up the party .
مجلس را گرم کردن
executive
[of a political party]
مجلس اجرائی
[سیاست]
curia
مجلس سنای روم
bouleuterion
[مجلس سنا در یونان]
parliaments
مجلس شورا پارلمان
consistory
مجلس سنای پاپ ومطران ها
speaker
ناطق رئیس مجلس شورا
reichsraht
نام مجلس قانونی اطریش
wedding party
مجلس عروسی یا عقد کنان
reichstay
نام مجلس قانونی المان
deputy of the parliament
وکیل مجلس شورای ملی
speakers
ناطق رئیس مجلس شورا
genral election
انتخابات عمومی برای مجلس
moot
مجلس خطابه ومنافره انجمن
the dansant
مجلس چای ورقص عصرانه
f.
مجلس رقص بالباسهای غریب
duma
مجلس شورای منتخب شهر
peering
همشان عضو مجلس اعیان
to sit for a province
نمایندگی استانی را در مجلس داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com