English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
staff مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staffed مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staffs مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
Other Matches
conducting staff ستاد هدایت کننده
directing staff ستاد هدایت کننده
rammer سمبه نظافت لوله سمبه توپ سمبه پر کن توپ
planning staff ستاد طرح ریزی کننده
loader خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
integrated staff ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
ethernet مربوط به استاندارد jeee که بیان کننده روش ارسال سیگنال و پروتکلهای شبکه محلی است
rammer سر سمبه
rammer سمبه
brush سمبه
brushes سمبه
cleaning rod سمبه تفنگ
rammer staff دسته سمبه
staff section قطعات سمبه
drift میله سمبه
rammer staff چوب سمبه
drifted میله سمبه
drifting میله سمبه
drifts میله سمبه
brushes سمبه لوله
hollow punch سمبه منگنه
brush سمبه لوله
lapping head سمبه فلزی
ram سمبه زدن
lapping head سمبه توپ
rammed سمبه زدن
rams سمبه زدن
gun stick میل سمبه تفنگ
cleaning rod سمبه نظافت اسلحه
spademan نفر سمبه زن توپ
staff section قسمت ستادی دسته سمبه
swab کف شوی وسیله نظافت سمبه مویی
swabs کف شوی وسیله نظافت سمبه مویی
hobs فرز چرخ دنده مارپیچی سمبه پرسکاری
hob فرز چرخ دنده مارپیچی سمبه پرسکاری
general staff ستاد کل
headquarters ستاد
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
personal staff ستاد شخصی
special staff ستاد تخصصی
integrated staff ستاد توام
GHQ ستاد عمومی
combined staff ستاد مرکب
joint staff ستاد مشترک
officer on duty افسرنگهبان ستاد
operational headquarters ستاد عملیاتی
army staff ستاد نظامی
general staff ستاد عمومی
directing staff ستاد هادی
staff officer افسر ستاد
general staff ستاد ارتش
joint ستاد مشترک
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
conducting staff ستاد هادی
vice chief of staff دستیاررئیس ستاد
staffed قسمت ستاد
staffed 1- ستاد 2- کارکنان
duty officer افسرمداومتکار ستاد
staff 1- ستاد 2- کارکنان
Chiefs of Staff رئیس ستاد
staffs 1- ستاد 2- کارکنان
brigade headquarters ستاد تیپ
brigade staff ستاد تیپ
Chief of Staff رئیس ستاد
staff قسمت ستاد
staffs قسمت ستاد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
jcs رئیس ستاد ارتش
army staff ستاد نیروی زمینی
assistant chief of staff معاون رئیس ستاد
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
jcs رئیس ستاد مشترک
army general staff ستاد عمومی ارتش
joint chief of staff رئیس ستاد مشترک
joint chief of staff رئیس ستاد ارتش
duty officer افسر نگهبان ستاد
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
staffs پرسنل ستاد ستادی
GHQ مخفف ستاد مرکزی
staffed پرسنل ستاد ستادی
vice chief of staff جانشین رئیس ستاد
staff پرسنل ستاد ستادی
staffs چوب پرچم ستاد ارتش
staffed چوب پرچم ستاد ارتش
staff چوب پرچم ستاد ارتش
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
combined communication board هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
reconstitution site قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
drifting انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drifted انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drift انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
drifts انحراف انحراف گلوله انحراف مسیر سمبه
staffing guide کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com