English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
gubernatorial مربوط به فرماندار یافرمانداری حکومتی
Other Matches
gubernatorial مربوط به حکمران وابسته به فرماندار
proconsul فرماندار فرماندار مستملکات
town clerk کارمند شهرداری یافرمانداری
legates فرماندار
nomarch فرماندار
governor فرماندار
eparch فرماندار
governors فرماندار
kami فرماندار
legate فرماندار
First Lady زن فرماندار ایالت
lieutenant governor معاون فرماندار
Governor General فرماندار کل فرمانفرما
Governor Generals فرماندار کل فرمانفرما
First Ladies زن فرماندار ایالت
Governors General فرماندار کل فرمانفرما
the late governor فرماندار اخیر
governmental حکومتی
anarchy بی حکومتی
belonging to the state <adj.> حکومتی
national [state, federal state] <adj.> حکومتی
governmental <adj.> حکومتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> حکومتی
convening authority فرماندار موقت نظامی
government house اقامتگاه رسمی فرماندار
government house اداره حکومتی
government circles دوایر حکومتی
propretor کنسول فرماندار استان قدیم روم
marshall جمع شدن فرماندار قلعه بیگی
gynaecocracy حکومتی که دردست اناث باشد
oligrachy هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
theocracies حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
oligarchic وابسته به حکومتی که بدست چند تن اداره میشود
theocracy حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
oligarchical وابسته به حکومتی که بدست چندتن اداره میشود
oligrachy حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
representative government حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد
dictatorship حکومتی که به فرمان یک فرد مستبد اداره میشود
dictatorships حکومتی که به فرمان یک فرد مستبد اداره میشود
corporative state حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
isocracy حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
mixed government حکومتی که در ان جنبههای پادشاهی واشرافی و دمکراسی با هم به کار گرفته شود
polygarchy حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
totalitarianism سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
relevant مربوط
correspondents مربوط به
correspondent مربوط به
hydraulic مربوط به اب
proper مربوط
germane مربوط
vespertinal مربوط به شب
pertaining مربوط به
coherent مربوط
pertinent مربوط
affined مربوط
coordinate مربوط
cretaceous مربوط به گچ
caprine مربوط به بز
related مربوط
pertinent مربوط به
irrelevant نا مربوط
curatorial مربوط به
as for مربوط به
apposite مربوط
eight bit system مربوط به یک
for مربوط به
pertinenet مربوط
lineal مربوط به خط
condequent مربوط
congressional مربوط به کنگره
polar مربوط به قطب
Hellenic مربوط به یونان
my مربوط بمن
vehicular مربوط به خودرو
meteorological مربوط به هواسنجی
hydrostatic مربوط به فشار اب
feminine مربوط به جنس زن
hydropic مربوط به استسقاء
astrological مربوط به نجوم
nuclear مربوط به اتمی
osteal مربوط باستخوان
ovarial مربوط به تخمدان
thematic مربوط بموضوع
immunologic مربوط به مصونیت
sartorial مربوط به خیاطی
hypophyseal مربوط به هیپوفیز
pertain to مربوط بودن به
pertian مربوط بودن
paratroop مربوط به چتربازی
polar مربوط به قط بها
futuristic مربوط به اینده
climatic مربوط به اب وهوا
inspectional مربوط به بازرسی
centenarian مربوط به قرن
electrically مربوط به الکتریسیته
budgetary مربوط به بودجه
geriatric مربوط به پیری
existential مربوط به هستی
metabolical مربوط به متابولیزم
technologically مربوط به فناوری
larcenous مربوط به دزدی
aeronautical مربوط به فضانوردی
technological مربوط به فناوری
janitorial مربوط به فراشی
anal مربوط به مقعد
acrobatic مربوط به بندبازی
centenarians مربوط به قرن
insurrectional مربوط به شورش
operatic مربوط به اپرا
communist مربوط به کمونیسم
communists مربوط به کمونیسم
parental مربوط به والدین
prospective مربوط به اینده
numeric 1-مربوط به اعداد. 2-
norse مربوط به اسکاندیناوی
irrelative نا مربوط مطلق
affiliate مربوط ساختن
affiliated مربوط ساختن
affiliates مربوط ساختن
affiliating مربوط ساختن
retired مربوط به بازنشستگی
speculative مربوط به اندیشه
four dimensional مربوط به بعدچهارم
anent در مشارکت با مربوط به
anglian مربوط به نژاد
filiate مربوط ساختن
faunae مربوط به جانوران
expiratory مربوط به زفیر
arbitral مربوط به حکمیت
arbitrative مربوط بحکمیت
archival مربوط به بایگانی
arithmeticlal مربوط به حساب
analitical مربوط به تجزیه
ammino مربوط به امونیاک
ameboid مربوط به امیب
fistulous مربوط به ناسور
adulterous مربوط به زنا
agrologic مربوط بخاکشناسی
aguish مربوط به تب و لرز
aluminous مربوط به الومینیوم
amazonian مربوط به امازونها
ameba مربوط به امیب
ameban مربوط به امیب
amebic مربوط به امیب
arteriovenous مربوط به رگها
as to عطف به مربوط به
caloric مربوط به کالری
capitular مربوط بفصل
cerebellar مربوط به مخچه
corresponsive مربوط بیکدیگر
chromatic مربوط به رنگها
chromic مربوط به کرومیوم
churchly مربوط به کلیسا
computational مربوط به یک محاسبه
collegial مربوط به دانشکده
calligraphic مربوط به خطاطی
c مربوط به کامپیوتر
brumal مربوط به زمستان
astro مربوط به نجوم
atomistic مربوط به اتم
domiciliary مربوط به خانه
divisional مربوط به تقسیم
dictoral مربوط به دکتری
bardic مربوط به رامشگری
basal مربوط به ته یابنیان
bear on مربوط بودن
britannic مربوط به بریتانیا
commisural مربوط به درزوپیوندگاه
hydrographic مربوط به اب نگاری
familial مربوط به خانواده
nasal مربوط به بینی
municipal مربوط به شهرداری
attached مربوط متعلق
valedictory مربوط به خداحافظی
military مربوط به نظام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com