English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
heliographic مربوط به مخابره تلگراف افتابی
Other Matches
heliography مخابره باتلگراف افتابی ساختن عکس گراووری افتابی
radiotelegram مخابره تلگراف بیسیم
aerogram مخابره با تلگراف بی سیم
wirelesses بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wireless بابی سیم تلگراف مخابره کردن
analog transmission انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
wire تلگراف کردن تلگراف زدن
wires تلگراف کردن تلگراف زدن
serial transmission مخابره سری مخابره نوبتی
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
bright افتابی
sunny افتابی
brightest افتابی
brighter افتابی
sunniest افتابی
sunnier افتابی
unearth افتابی کردن
subsolar زیر افتابی
unearthed افتابی کردن
unearthing افتابی کردن
sundial ساعت افتابی
solarium ساعت افتابی
solariums ساعت افتابی
sunshade چتر افتابی
sunshades چتر افتابی
sundials ساعت افتابی
duration of sunshine ساعات افتابی
unearths افتابی کردن
sun dial ساعت افتابی
solar still تقطیر کن افتابی
solar still اب شیرین کن افتابی
sun bath حمام افتابی
shiny افتابی درخشان
sunglasses عینک افتابی
goggles عینک افتابی
queen's weather جای افتابی
scareup افتابی کردن
heliograph ایینه افتابی
solar battery باطری افتابی
heliogram پیام افتابی
diallist سازنده ساعت افتابی
heliotype عکس ژلاتینی افتابی
parasolette چتر افتابی کوچک
sunbonnet کلاه افتابی زنانه
parasol چتر افتابی هواپیمای یک باله
dialling وقت بینی با ساعت افتابی
un arth ا زخاک دراوردن افتابی کردن
parasols چتر افتابی هواپیمای یک باله
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
telegrams تلگراف
telegraphed تلگراف
telegram تلگراف
telegraphs تلگراف
cable تلگراف
cablegram تلگراف
telegraphy تلگراف
telegraphy فن تلگراف
telegraph تلگراف
cabled تلگراف
telegraphing تلگراف
telegraphically با تلگراف
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
duplex telegraphy تلگراف دو جهتی
telegraph cable کابل تلگراف
telegrapher تلگراف کننده
duplex telegraphy تلگراف دوگانه
relay magnet رله تلگراف
radiotelegraph رادیو تلگراف
radioteletype تلگراف بی سیم
radiotelegraphy تلگراف بی سیم
telegraph key تکمه تلگراف
telegraph apparatus دستگاه تلگراف
radiotelegraphic تلگراف بی سیم
telegraphic alphabet الفبای تلگراف
telegraphic key شستی تلگراف
telegraphs دستگاه تلگراف
spark sending تلگراف جرقهای
telegraphing دستگاه تلگراف
telegraphed تلگراف کردن
telegraphed دستگاه تلگراف
telegraph تلگراف کردن
telegraphs تلگراف کردن
synchronous telegraphy تلگراف همزمان
telegraph دستگاه تلگراف
dispenser نافرهزینه تلگراف
telegraph engineering تکنیک تلگراف
dispensers نافرهزینه تلگراف
telegraph relay رله تلگراف
telegraph alphabet الفبای تلگراف
telegraphing تلگراف کردن
radiotelegraph تلگراف بی سیم
central office تلکس و تلگراف
cable تلگراف کردن
impluse telegraphy تلگراف ایمپولزی
telegrams تلگراف کردن
cable سیم تلگراف
wireless telegraphy تلگراف بیسیم
phonoplex telegraphy تلگراف فونوپلکس
by wire بوسیله تلگراف
multiple telegraphy تلگراف چندگانه
telegram تلگراف کردن
cabled سیم تلگراف
radio telegraphy تلگراف بیسیم
line telegraphy تلگراف خطی
cabled تلگراف کردن
wireless تلگراف بی سیم
wirelesses تلگراف بی سیم
rewired دوباره تلگراف زدن
keyboard printing telegraph تلگراف ثبات تکمهای
polar duplex telegraphy تلگراف دو جهتی قطبی
central telegraph office مرکز تلگراف اصلی
rewiring دوباره تلگراف زدن
trunk تلگراف یا تلفن بدنه
fire alarm telegraph تلگراف اتش سوزی
trunks تلگراف یا تلفن بدنه
wireway سیم تلگراف و تلفن
multiplex telegraphy تلگراف چند جهتی
rewires دوباره تلگراف زدن
quadruplex circuit تلگراف تمام جهتی
surface line خط تلفن و تلگراف تعجیلی
radiotelegraphic تلگراف رادیویی کردن
radiotelegraph تلگراف رادیویی کردن
quadruplex telephony تلگراف تمام جهتی
ink writer در تلگراف مرکب نویس
quadruplex telegraphy تلگراف تمام جهتی
interband telegraphy تلگراف باند میانی
rewire دوباره تلگراف زدن
despatch مخابره
traffic مخابره
messages مخابره
communication مخابره
message مخابره
message line خط مخابره
trafficked مخابره
trafficking مخابره
transmissions مخابره
transmission مخابره
traffick مخابره
traffics مخابره
phantoplex telegraphy تلگراف چهار سیمی مرکب
surface line خط تلگراف یا تلفن روی زمینی
cabled پیغام تلگرافی تلگراف زدن
cable پیغام تلگرافی تلگراف زدن
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
end of transmission انتهای مخابره
parallel transmission مخابره موازی
serial tranmission مخابره نوبتی
transmission مخابره مخابرات
telegrams مخابره تلگرافی
duplex transmission مخابره دورشتهای
satellite communications مخابره ماهوارهای
retransmission مخابره مجدد
communicating مخابره کردن
duplex transmission مخابره دو رشتهای
signal bridge پل مخابره ناو
transmission مخابره کردن
simplex transmission مخابره ساده
squawk مخابره کردن
neutral transmission مخابره خنثی
flag hoist مخابره با پرچم
synchronous transmission مخابره همگام
synchronous transmission مخابره همزمان
transmissions مخابره کردن
polar transmission مخابره قطبی
transmissions مخابره مخابرات
telegram مخابره تلگرافی
syncheronous communications مخابره همزمان
asynchronous transmission مخابره غیرهمزمان
telegraphed مخابره تلگرافی
telegraphing مخابره تلگرافی
telegraphs مخابره تلگرافی
transmittal ارسال مخابره
transmission security تامین مخابره
signalled مخابره کردن
flag پرچم مخابره
signaled مخابره کردن
flags پرچم مخابره
signal مخابره کردن
data transmission مخابره داده ها
data transmission مخابره داده
transmission rate سرعت مخابره
transmission rate نرخ مخابره
transmission error خطای مخابره
boat call مخابره با قایق
asynchronous transmission مخابره ناهمگام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com