English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
cadastral مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک
Other Matches
cadastre دفترممیزی وتقویم وثبت اراضی واملاک
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
proceeds عواید
income عواید
earnings عواید
annual earnings عواید سالانه
tax proceeds عواید مالیاتی
earning yield حاصل عواید
earning yield بازده عواید
gross earnings عواید ناخالص
prebend محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
prebendal محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
accumulative area اراضی سوارشونده
tidal flats اراضی جزرومدی
land development احیای اراضی
innings اراضی مستحدثه
land distribution توزیع اراضی
land grant اعطای اراضی
quiet enjoyment حق انتفاع اراضی
conservation of land حفظ اراضی
waste land اراضی موات
cultivated land اراضی محیات
occupied territories اراضی اشغالی
seisin مالکیت اراضی
unutilized land اراضی موات
utilized lands اراضی دایر
waste lands اراضی موات
occupied territory اراضی اشغالی
vesture تصرف اراضی
survey ممیزی
surveyed ممیزی
surveys ممیزی
controllership ممیزی
audit trail رد ممیزی
auditorship ممیزی
censorship ممیزی
censeur ممیزی
uti possidetis تملک اراضی مفتوحه
uti possidetis تملک اراضی اشغالی
reclaimed احیاء اراضی موات
reclaiming احیاء اراضی موات
cultivation of waste land احیا اراضی موات
reclaims احیاء اراضی موات
redemption پرداخت مالیات اراضی
escheat اراضی بلا وارث
reclaim احیاء اراضی موات
audits ممیزی دفاترمحاسباتی
audits ممیزی کردن
auditing ممیزی دفاترمحاسباتی
auditing ممیزی کردن
audited ممیزی کردن
controlment منع ممیزی
cadastral survey ممیزی زمین
verifying ممیزی کردن
verify ممیزی کردن
verifies ممیزی کردن
verified ممیزی کردن
audit departmant اداره ممیزی
audit ممیزی دفاترمحاسباتی
audit ممیزی کردن
uninspected <adj.> ممیزی نشده
unexamined <adj.> ممیزی نشده
unevaluated <adj.> ممیزی نشده
unchecked <adj.> ممیزی نشده
surveys ممیزی کردن
surveyed ممیزی کردن
survey ممیزی کردن
unaudited <adj.> ممیزی نشده
untested <adj.> ممیزی نشده
audited ممیزی دفاترمحاسباتی
verification تحقیق ممیزی
unverified <adj.> ممیزی نشده
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
terre tenant متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
cession of territory واگذار کردن اراضی مملکت
land office اداره املاک وثبت اراضی
planning permission اجازه عمران و ابادی اراضی
vender's lien حق حبس بایع در معامله اراضی
polder اراضی پست کنار دریا
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
surveying نقشه برداری ممیزی
census احصائیه ممیزی مالیاتی
control نظارت و ممیزی کردن
audit ممیزی رسیدگی کردن
audits ممیزی رسیدگی کردن
censuses احصائیه ممیزی مالیاتی
controlling نظارت و ممیزی کردن
controls نظارت و ممیزی کردن
auditing ممیزی رسیدگی کردن
controllable قابل ممیزی یا بازرسی
audited ممیزی رسیدگی کردن
beachheads پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
land poor دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
beachhead پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
He has laid hands on these lands. دست انداخته روی این اراضی
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
backwoods اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
subinfeudate اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
fee tail تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
agrarianism تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
arrentation پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
waste of manor اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
expandsionism اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
lease در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
occupation franchise حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
fee tail تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
root of title منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
assessments ممیزی مالیات وضع مالیات
assessment ممیزی مالیات وضع مالیات
irredentism نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
hydraulic مربوط به اب
related مربوط
irrelevant نا مربوط
pertaining مربوط به
as for مربوط به
coherent مربوط
cretaceous مربوط به گچ
apposite مربوط
condequent مربوط
vespertinal مربوط به شب
caprine مربوط به بز
curatorial مربوط به
coordinate مربوط
relevant مربوط
for مربوط به
eight bit system مربوط به یک
proper مربوط
pertinent مربوط به
affined مربوط
germane مربوط
pertinent مربوط
pertinenet مربوط
correspondents مربوط به
correspondent مربوط به
lineal مربوط به خط
affiliates مربوط ساختن
expiratory مربوط به زفیر
affiliated مربوط ساختن
affiliate مربوط ساختن
ameboid مربوط به امیب
analitical مربوط به تجزیه
anent در مشارکت با مربوط به
anal مربوط به مقعد
aeronautical مربوط به فضانوردی
existential مربوط به هستی
outbound مربوط به خارج
dictoral مربوط به دکتری
anglian مربوط به نژاد
fossil مربوط بادوارگذشته
budgetary مربوط به بودجه
electrically مربوط به الکتریسیته
retired مربوط به بازنشستگی
racing مربوط بمسابقه
affiliating مربوط ساختن
fossils مربوط بادوارگذشته
dependent مربوط محتاج
aluminous مربوط به الومینیوم
agrologic مربوط بخاکشناسی
communist مربوط به کمونیسم
operatic مربوط به اپرا
gallinaceous مربوط بماکیان
climatic مربوط به اب وهوا
garlicky مربوط به سیر
futuristic مربوط به اینده
vehicular مربوط به خودرو
genethliac مربوط به طالع
glossal مربوط به زبان
glyptic مربوط به حکاکی
adulterous مربوط به زنا
goidelic مربوط بسلت
haemic مربوط بخون
aguish مربوط به تب و لرز
communists مربوط به کمونیسم
four dimensional مربوط به بعدچهارم
faunae مربوط به جانوران
military مربوط به نظام
amebic مربوط به امیب
ameban مربوط به امیب
ameba مربوط به امیب
amazonian مربوط به امازونها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com