Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 238 (40 milliseconds)
English
Persian
connect
مربوط کردن
connects
مربوط کردن
Search result with all words
connect
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connects
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
privacy
حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
identified
مربوط کردن تشخیص دادن
identifies
مربوط کردن تشخیص دادن
identify
مربوط کردن تشخیص دادن
identifying
مربوط کردن تشخیص دادن
group
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
groups
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
batch
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batches
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
orthopaedic
مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
tailor
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
tailors
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
relay
ربط دادن مربوط کردن
relayed
ربط دادن مربوط کردن
relays
ربط دادن مربوط کردن
collate
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
applied
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
allude
افهار کردن مربوط بودن به
alluded
افهار کردن مربوط بودن به
alludes
افهار کردن مربوط بودن به
alluding
افهار کردن مربوط بودن به
access procedures
روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
armstrong
سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
boolean algebra
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
emunctory
مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
fitcall finding
پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
gun pointing data
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
job to job transition
فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
precipitative
مربوط به تعجیل کردن
preparative
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
to shoot oneself in the foot
<idiom>
بد اداره کردن
[چیزی مربوط به خود شخص]
[اصطلاح]
Other Matches
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
apposite
مربوط
cretaceous
مربوط به گچ
lineal
مربوط به خط
eight bit system
مربوط به یک
pertinent
مربوط
proper
مربوط
curatorial
مربوط به
vespertinal
مربوط به شب
irrelevant
نا مربوط
relevant
مربوط
germane
مربوط
for
مربوط به
coherent
مربوط
pertinent
مربوط به
coordinate
مربوط
correspondents
مربوط به
as for
مربوط به
related
مربوط
hydraulic
مربوط به اب
pertaining
مربوط به
correspondent
مربوط به
pertinenet
مربوط
caprine
مربوط به بز
affined
مربوط
condequent
مربوط
quadrantal
مربوط به تراز
ameboid
مربوط به امیب
coherently
بطور مربوط
expiratory
مربوط به زفیر
pyric
مربوط به سوختن
pyrotechnic
مربوط به فن اتشبازی
amebic
مربوط به امیب
ameba
مربوط به امیب
amazonian
مربوط به امازونها
analitical
مربوط به تجزیه
ameban
مربوط به امیب
faunae
مربوط به جانوران
material
مربوط جسم
aluminous
مربوط به الومینیوم
filiate
مربوط ساختن
ammino
مربوط به امونیاک
aguish
مربوط به تب و لرز
fistulous
مربوط به ناسور
verbs
مربوط به صدا
verb
مربوط به صدا
affiliating
مربوط ساختن
womanish
مربوط به زن یا زنان
Hellenic
مربوط به یونان
affiliates
مربوط ساختن
affiliated
مربوط ساختن
affiliate
مربوط ساختن
as to
عطف به مربوط به
retired
مربوط به بازنشستگی
astro
مربوط به نجوم
vermian
مربوط به کرم
versicular
مربوط به ایات
vespertine
مربوط به شب شبانه
villatic
مربوط به دهکده
vindicative
مربوط به توجیه
budgetary
مربوط به بودجه
senile
مربوط به پیری
electrically
مربوط به الکتریسیته
materials
مربوط جسم
occupational
مربوط به شغل
weaponary
مربوط به اسلحه
feminine
مربوط به جنس زن
my
مربوط بمن
nuclear
مربوط به اتمی
thematic
مربوط بموضوع
congressional
مربوط به کنگره
archival
مربوط به بایگانی
sartorial
مربوط به خیاطی
organizational
مربوط به سازمان
anglian
مربوط به نژاد
zibelline
مربوط به سمور
yester
مربوط به دیروز
arteriovenous
مربوط به رگها
arithmeticlal
مربوط به حساب
shipboard
مربوط به ناو
postal
مربوط به پست
sensorimotor
مربوط به حس حرکت
woodsy
مربوط به جنگل
arbitrative
مربوط بحکمیت
arbitral
مربوط به حکمیت
histrionic
مربوط به نمایش
anent
در مشارکت با مربوط به
agrologic
مربوط بخاکشناسی
familial
مربوط به خانواده
municipal
مربوط به شهرداری
mechanical
مربوط به ماشین ها
hydrostatic
مربوط به فشار اب
attached
مربوط متعلق
valedictory
مربوط به خداحافظی
military
مربوط به نظام
self-
مربوط به خود
vehicular
مربوط به خودرو
facial
مربوط به صورت
psychiatric
مربوط به روانپزشکی
dependent
مربوط محتاج
hydropic
مربوط به استسقاء
hominoid
مربوط به بشر
sales
مربوط به فروش
futuristic
مربوط به اینده
ghostly
مربوط به روح
horsy
مربوط به اسب
bear
مربوط بودن
bears
مربوط بودن
hydrographic
مربوط به اب نگاری
outbound
مربوط به خارج
hypophyseal
مربوط به هیپوفیز
textual
مربوط به متن یا نص
baronial
مربوط به بارون
ovarian
مربوط به تخمدان
irrelative
نا مربوط مطلق
nautical
مربوط به کشتیرانی
operatic
مربوط به اپرا
fractional
مربوط به بخشهایی
fractional
مربوط به بخشها
thermal
مربوط به گرما
nasal
مربوط به بینی
inspectional
مربوط به بازرسی
climatic
مربوط به اب وهوا
janitorial
مربوط به فراشی
communist
مربوط به کمونیسم
American
مربوط بامریکا
Americans
مربوط بامریکا
larcenous
مربوط به دزدی
concerns
مربوط بودن به
concern
مربوط بودن به
logistical
مربوط به لجستیک
immunologic
مربوط به مصونیت
avuncular
مربوط بدایی
circumstantial
مربوط به موقعیت
communists
مربوط به کمونیسم
insurrectional
مربوط به شورش
metabolical
مربوط به متابولیزم
four dimensional
مربوط به بعدچهارم
genethliac
مربوط به طالع
glossal
مربوط به زبان
achaian
مربوط به اخائیه
achaean
مربوط به اخائیه
acetarious
مربوط به سالاد
aesthetic
مربوط به علم
aesthetically
مربوط به علم
pertian
مربوط بودن
pertain to
مربوط بودن به
ceremonial
مربوط به جشن
ceremonials
مربوط به جشن
garlicky
مربوط به سیر
gallinaceous
مربوط بماکیان
polar
مربوط به قطب
polar
مربوط به قط بها
mathematical
مربوط به ریاضیات
subsistence
مربوط به زیست
professorate
مربوط به استادی
procephalic
مربوط به جلو سر
meteorological
مربوط به هواسنجی
tutorials
مربوط به قیمومت
atomistic
مربوط به اتم
tutorial
مربوط به قیمومت
adulterous
مربوط به زنا
matrimonial
مربوط به ازدواج
marital
مربوط به زناشویی
goidelic
مربوط بسلت
haemic
مربوط بخون
numeric
1-مربوط به اعداد. 2-
norse
مربوط به اسکاندیناوی
racing
مربوط بمسابقه
What's it to you?
<idiom>
به تو چه؟
[به تو چه مربوط است؟]
prospective
مربوط به اینده
hawaiian
مربوط به هاوایی
parental
مربوط به والدین
left wing
مربوط به جناح چپ
glyptic
مربوط به حکاکی
surgical
مربوط به جراحی
numerical
مربوط به اعداد
paratroop
مربوط به چتربازی
nutritional
مربوط بهتغذیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com