English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
block sort مرتب کردن بلاکی
Other Matches
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
blacky pictures تصویرهای بلاکی
interblock gap شکاف میان بلاکی
filing 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
formats روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
operation فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchange روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanges روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
sort برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
justifications مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justification مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
semi processed data داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
put straight مرتب کردن
marshalled مرتب کردن
marshals مرتب کردن
arrange مرتب کردن
arranged مرتب کردن
arranges مرتب کردن
arranging مرتب کردن
graduate مرتب کردن
graduates مرتب کردن
graduating مرتب کردن
regularizing مرتب کردن
tidiest مرتب کردن
collocates مرتب کردن
cleanest مرتب کردن
tidies مرتب کردن
collate مرتب کردن
tidier مرتب کردن
tidied مرتب کردن
collating مرتب کردن
collates مرتب کردن
tidy مرتب کردن
tidying مرتب کردن
collocate مرتب کردن
regularizes مرتب کردن
lineup مرتب کردن
regularized مرتب کردن
regularize مرتب کردن
collocating مرتب کردن
regularising مرتب کردن
regularises مرتب کردن
regularised مرتب کردن
collocated مرتب کردن
collated مرتب کردن
marshaling مرتب کردن
marshal مرتب کردن
concerts مرتب کردن
straighten up <idiom> مرتب کردن
order مرتب کردن
draw up مرتب کردن
to map out مرتب کردن
concert مرتب کردن
clear up مرتب کردن
set in order مرتب کردن
cleaned مرتب کردن
clean مرتب کردن
to cleanvp مرتب کردن
to put to rights مرتب کردن
cleans مرتب کردن
marshaled مرتب کردن
fix up مرتب کردن
serviced برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
collating sort مرتب کردن داده
quicksort مرتب کردن سریع
redd مرتب کردن رهاساختن
shipshape مرتب کردن منظم
oscillating sort مرتب کردن نوسانی
pick up <idiom> تمیز ،مرتب کردن
set نهادن مرتب کردن
to fix up مرتب کردن جادادن
setting up نهادن مرتب کردن
data processing مرتب کردن داده ها
sets نهادن مرتب کردن
selection sort مرتب کردن گزینشی
insertion sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن
square مرتب کردن کلاه
squared مرتب کردن کلاه
squares مرتب کردن کلاه
squaring مرتب کردن کلاه
bubble sort مرتب کردن حبابی
tree sort مرتب کردن درختی
distributive sort مرتب کردن توزیعی
reorder دوباره مرتب کردن
internal sort مرتب کردن درونی
ripple sort مرتب کردن موجی
radix sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن مبنایی
juxtaposition مرتب کردن موضوعات در کنار هم
sorting network شبکه مرتب کردن داده ها
multireel sorting مرتب کردن چند حلقهای
collection و مرتب کردن در پایگاه داده
multifile sorting مرتب کردن چند فایلی
multipass sort مرتب کردن چند گذری
sequence به ترتیب مرتب کردن دنباله
sequences به ترتیب مرتب کردن دنباله
exchange sorting algorithm مرتب کردن به روش حبابی
collections و مرتب کردن در پایگاه داده
clear the decks <idiom> همه جارا مرتب کردن
polyphase sort مرتب کردن چند فازی
To do up the room. اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
selective مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
selectively مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
organises مرتب کردن ارایش دادن موضع
organize مرتب کردن ارایش دادن موضع
quicksort روش مرتب کردن سریع فایل
adjust مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjusting مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
organising مرتب کردن ارایش دادن موضع
alphameric مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
adjusts مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
make room for someone or something <idiom> برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
scheduling مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
organizing مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes مرتب کردن ارایش دادن موضع
block structure ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
filing system روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
drum sorting مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
alphasort مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
job مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
jobs مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
format تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
passes یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passed یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
chronologize بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
justifies دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
digital sorting روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
pass یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
formats تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
justifying دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
permutations تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutation تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
justify دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
organisations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organizations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
clocks باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
straighten درست کردن مرتب کردن
serialising مرتب کردن سریال کردن
straightened درست کردن مرتب کردن
serialize مرتب کردن سریال کردن
ranges مرتب کردن میزان کردن
serialized مرتب کردن سریال کردن
ranged مرتب کردن میزان کردن
serializes مرتب کردن سریال کردن
serializing مرتب کردن سریال کردن
serialises مرتب کردن سریال کردن
range مرتب کردن میزان کردن
serialised مرتب کردن سریال کردن
straightens درست کردن مرتب کردن
dispose مرتب کردن مستعد کردن
straightening درست کردن مرتب کردن
internal sort مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
sorted مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
mercury delay line روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
sort مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sorts مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
utility برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
weighting مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
pair exchange sorting algorithm نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
index لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
format مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
indexes لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
formats مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
indexed لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
WAV file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
WAVE file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
right مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righting مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
tile مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
tabulation 1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط
raster graphics روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
righted مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
tiles مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
preventative بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
dictionary 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionaries 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
ascends مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
ascend مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
ascended مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
refile تجدید نظر در متن پیامهابرای ارسال تصحیح و مرتب کردن متن پیامهای ارسالی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com