English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (7 milliseconds)
English Persian
bloodguilty مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
Other Matches
delinquent مرتکب جنایت یاجنحه
delinquents مرتکب جنایت یاجنحه
bloodshed خونریزی
acharnement خونریزی
bloodshedding خونریزی
hemostasis توقف خونریزی
hemostasis بندامدگی خونریزی
menorrhagia خونریزی رحم
bloodlessly بدون خونریزی
bloodguilt خونریزی ناحق
blood guilt خونریزی ناحق
bloodless بدون خونریزی
sanguinariness مقرونیت به خونریزی
purpura لکههای خونریزی زیرپوست
stanch جلو خونریزی راگرفتن
carnage قتل عام خونریزی
slaughter قتل عام خونریزی
slaughtered قتل عام خونریزی
slaughters قتل عام خونریزی
slaughterous مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
metrorrhagia خونریزی غیر طبیعی رحم
sanguinarily چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
felonious جنایت
villainy جنایت
felonies جنایت
felony جنایت
crime جنایت
hemostat اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی
felony جنایت بدکاری
crimination اتهام جنایت
murderous جنایت امیز
malefactor جنایت کار
blue bell گزارش جنایت
criminally جنایت کارانه
cut-throat جنایت کارانه
malefactors جنایت امیز
malefactors جنایت کار
felonies جنایت بدکاری
malefactor جنایت امیز
desperado جنایت کار
felonious جنایت امیز
felons جانی جنایت کار
felon جانی جنایت کار
act based on pejudgement قصاص قبل از جنایت
punishment of a crime not yet committed قصاص قبل از جنایت
red handed حین وقوع جنایت
capital crime جنایت بزرگ یامهم
red handed هنگام ارتکاب جنایت
red handed درحین ارتکاب جنایت
gory جنایت امیز خونخوار
red-handed دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
The crime lies heavily on his conscience. جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
Hunger begets crime. گرسنگی سبب جرم و جنایت میشود.
perpetrators مرتکب
perpetrator مرتکب
violaor مرتکب
commits مرتکب شدن
committing مرتکب شدن
stealer مرتکب سرقت
guilty مجرم مرتکب
committed مرتکب شدن
commit مرتکب شدن
misdemeanant مرتکب جنحه
perpetrator of an offence مرتکب جرم
debt perpetrator مرتکب بدهی
perpetrating مرتکب شدن
perpetrates مرتکب شدن
perpetrated مرتکب شدن
perpetrate مرتکب شدن
hemophilia بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
principal امر مرتکب اصلی
rapists مرتکب زنای بعنف
violaor مرتکب زنای به زور
rapist مرتکب زنای بعنف
offends مرتکب خلاف شدن
bobbles مرتکب خطا شدن
incestuous مرتکب زنای با محارم
bobble مرتکب خطا شدن
offended مرتکب خلاف شدن
offend مرتکب خلاف شدن
recommit دوباره مرتکب شدن
committing an offence مرتکب جرمی شدن
perpetrators مباشر در جرم مرتکب
commit a crime مرتکب جنایتی شدن
principals امر مرتکب اصلی
guilty of a minor offence مرتکب جرم خلافی
perpetrator مباشر در جرم مرتکب
smuggling مرتکب قاچاق شدن
misfeasance مرتکب جرم شدن
perpetrate مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrates مرتکب کردن مقصر بودن
commit a minor offence مرتکب جرم خلافی شدن
to perpetrate a crime گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
perpetrating مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrated مرتکب کردن مقصر بودن
to commit terrorist act [ act of terrorism] مرتکب جرم تروریستی شدن
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
double adultery زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
compounding a felony سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
committing وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
impostors کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
commits وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commit وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
imposters کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostor کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
burglarious مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
parol arrest جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
attainder سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
speaking with prosecutor در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
voluntary manslaughter قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com