Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (5 milliseconds)
English
Persian
authority
مرجع
reference
مرجع
references
مرجع
anchor
مرجع
anchoring
مرجع
anchors
مرجع
anchorage
مرجع
anchorages
مرجع
issuing authority
[body]
مرجع
[اداره]
صادر کننده
Other Matches
reference address
نشانی مرجع
external reference
مرجع خارجی
anchoring point
نقطه مرجع
check lists
لیست مرجع
reference cell
پیل مرجع
reference axes
محورهای مرجع
reference time
زمان مرجع
reference signal
سیگنال مرجع
reference pilot
نمونه مرجع
reference language
زبان مرجع
reference group
گروه مرجع
reference electrode
الکترود مرجع
reference edge
لبه مرجع
refernce parameter
پارامتر مرجع
antecedent
مرجع ضمیر
authority
مرجع قدرت
reference
بازگشت مرجع
references
بازگشت مرجع
antecedents
مرجع ضمیر
equinoctial colure
دایره ساعتی مرجع
preferred system of coordinates
دستگاه مختصات مرجع
local authority
مرجع صلاحیتدار محلی
batch number
شماره مرجع و یک دسته
apostles
عالیترین مرجع روحانی
apostle
عالیترین مرجع روحانی
refernce manual
کتاب راهنمای مرجع
superset
مجموعه مرجع
[ریاضی]
biases
سطح مرجع الکتریکی
bias
سطح مرجع الکتریکی
Atticurgic
[مرجع هر چیزی در سبک آتنی]
Atticurages
[مرجع هر چیزی در سبک آتنی]
Attic storey
[مرجع هر چیزی در سبک آتنی]
relative
اطلاعات مکانی دررابط ه با یک نقط ه مرجع
biases
انحراف نتایج آماری از سطح مرجع
bias
انحراف نتایج آماری از سطح مرجع
floating
محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
inclination
زاویه بین صفحه مدار وصفحه مرجع
OLE container object
شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
master
داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
pitch altitude
زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
mastered
داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
relative
محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
masters
داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
baseline document
سندی که یک مرجع برای تغییرات یک سیستم کامپیوتری میباشد
biases
مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
bias
مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
mastered
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
atomic
ساعت خیلی دقیقی که از تغییر انرژی اتم ها به عنوان مرجع استفاده میکند
cell
ثباتی که حاوی محل مرجع یک خانه مخصوص برای انجام عمل است
master
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
deflection of vertical
اختلاف زاویهای در هر نقطه بین راستای شاقولی وراستای عمود بر کره مرجع
cells
ثباتی که حاوی محل مرجع یک خانه مخصوص برای انجام عمل است
footnotes
یادداشتی در پایین صفحه مربوط به متن بالای آن که معمولا یک عدد مرجع است
masters
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
footnote
یادداشتی در پایین صفحه مربوط به متن بالای آن که معمولا یک عدد مرجع است
texts
سیستم بازیابی اطلاعات که به کاربر امکان بررسی متنهای کامل و نه فقط یک مرجع میدهد
text
سیستم بازیابی اطلاعات که به کاربر امکان بررسی متنهای کامل و نه فقط یک مرجع میدهد
reference
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
references
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
absolute address
مرجع صفحه گسترده که همیشه به یک خانه اشاره میکند حتی اگر به محل دیگر کپی شود
quote
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quoted
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quotes
تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
radio bearing
زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
B line counter
ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده تا محل مورد نظر را مشخص کند
registers
ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
register
ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
registering
ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
B register
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
spectrophotometry
اسپکتروفتومتر
[در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com