English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
recovery phase مرحله رونق
Other Matches
phased array ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
creep مرحله به مرحله جلو رفتن
sequenced ejection سیستم پرتاب مرحله به مرحله
creeps مرحله به مرحله جلو رفتن
sophistication نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
boost phase مرحله دوم پرتاب موشک مرحله روشن شدن موتورمرحله دوم
leapfrogging پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogs پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrog پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogged پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
boom رونق
upswing رونق
prosperity رونق
booming رونق
boomed رونق
up-and-coming رو به رونق
booms رونق
recovery رونق
recoveries رونق
lustreer رونق
economic prosprity رونق اقتصادی
animators رونق دهنده
booms رونق گرفتن
animator رونق دهنده
quick recovery رونق سریع
revivals اغاز رونق
revival اغاز رونق
booms رونق شدید
juice up رونق دادن به
booming رونق گرفتن
booming رونق شدید
bullish market بازار رو به رونق
economic prosperity رونق اقتصادی
business prosperty رونق سوداگری
boom رونق شدید
boomed رونق گرفتن
boomed رونق شدید
upswing رونق گرفتن
boom رونق گرفتن
golden age دوران رونق و رفاه
business prosperty رونق کسب و کار
golden ages دوران رونق و رفاه
prospered رونق یافتن موفق شدن
prospers رونق یافتن موفق شدن
thrives رونق یافتن کامیاب شدن
thrive رونق یافتن کامیاب شدن
thrived رونق یافتن کامیاب شدن
thriving رونق یافتن کامیاب شدن
prospering رونق یافتن موفق شدن
revivification تجدید حیات رونق تازه
prosper رونق یافتن موفق شدن
he prospered in his business در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
inflight phase مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
combat phase مرحله درگیری در رزم مرحله رزم
phasing مرحله بندی مرحله بندی عملیات
phased attack تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
he has a rushing business کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
he was p in his business خوب بود کارش رونق گرفته بود
phase مرحله
instar مرحله
phased مرحله
scenes مرحله
scene مرحله
rung مرحله
processes مرحله
creeping attack تک مرحله به مرحله
phases مرحله
process مرحله
phased attack تک مرحله به مرحله
stroked مرحله
stepping مرحله
stroking مرحله
grades مرحله
grade مرحله
strokes مرحله
stroke مرحله
stage مرحله
step مرحله
stages مرحله
fetch phase مرحله واکشی
fission process مرحله انشقاق
home stretch مرحله نهایی
execute phase مرحله اجرا
exhaust stroke مرحله تخلیه
exhaust stroke مرحله اگزوز
an anxious time مرحله پر اضطراب
induction stroke مرحله تنفس
speed level مرحله سرعت
imprimis در مرحله نخست
buffer stage مرحله میانگیر
developmental stage مرحله تکوینی
developmental stage مرحله پیشرفت
differential stage مرحله تفاضلی
genital phase مرحله تناسلی
training cycle مرحله اموزش
termination stage مرحله پایانی
speed stage مرحله سرعت
macro stage مرحله کلان
initiation sequence مرحله اغازی
phallic stage مرحله التی
output stage مرحله خروجی
oral stage مرحله دهانی
one step operation عمل تک مرحله
oedipal stage مرحله ادیپی
job step مرحله برنامه
modulator مرحله تحمیل گر
larval stage مرحله کرمی
power stroke مرحله قدرت
primordium مرحله نخست
termination phase مرحله پایانی
staping مرحله بندی
solidifying process مرحله انجماد
intake stroke مرحله مکش
in the egg در مرحله نخستین
in the first instance در مرحله اول
recovery phase مرحله شکوفائی
induction stroke مرحله مکش
intake stroke مرحله تنفس
inextremis در اخرین مرحله
propagation sequence مرحله انتشار
latency مرحله پنهانی
assault phase مرحله هجوم
step مرحله رتبه
process مرحله جریان
period نوبت مرحله
milestone مرحله برجسته
nth در مرحله چند
grade مرحله گراد
stages درجه مرحله
grades مرحله گراد
point مرحله قله
point جهت مرحله
stage درجه مرحله
phases مرحله عملیات
phased مرحله عملیات
drivers مرحله تحریک
driver مرحله تحریک
milestones مرحله برجسته
phase مرحله عملیات
stepping مرحله پایه
step مرحله پایه
periods نوبت مرحله
stepping مرحله رتبه
anal stage مرحله مقعدی
processes مرحله جریان
stadiums میدان ورزش مرحله
in leading در مرحله شاگردی یا نوچگی
stage پرده گاه مرحله
fire for effect مرحله تیر موثر
pettifog از مرحله پرت کردن
milestones مرحله مهمی اززندگی
qualifying رسیدن به مرحله بعد
stages پرده گاه مرحله
anal expulsive stage مرحله مقعدی دفعی
ticks سخت ترین مرحله
karyokinesis مرحله تقسیم سلولی
noviciate مرحله تازه کاری
novitiate مرحله تازه کاری
anal retentive stage مرحله مقعدی ضبطی
ossification مرحله تشکیل استخوان
tick سخت ترین مرحله
milestone مرحله مهمی اززندگی
stadia میدان ورزش مرحله
creeping barrage سد اتش مرحله به مرحله سد اتش خیز به خیز
entelechy مرحله تشکیل وتحقق
process جریان عمل مرحله
stadium میدان ورزش مرحله
diastolic phase مرحله انبساطی قلب
processes جریان عمل مرحله
ticked سخت ترین مرحله
incipient اولیه مرحله ابتدایی
cladding process مرحله روکش کاری
first audio stage مرحله صوتی نخست
preverbal phase مرحله پیش کلامی
monestrous دارای یک مرحله فحلیت درسال
subcritical زیر مرحله خطرناک وبحرانی
rate determining step مرحله تعیین کننده سرعت
walk through بررسی هر مرحله از یک نرم افزار
phased conversion تبدیل مرحله بندی شده
phasing مرحله بندی کردن عملیات
single stepping در یک مرحله انجام دادن یا شدن
stages مرحله دار شدن اشکوب
stage مرحله دار شدن اشکوب
modulated amplifier مرحله فزون ساز تحمیلی
metoestrus مرحله بیرمقی وسیری پس از فحلیت
turning points مرحله قاطع نقطه تحول
power amplifier stage مرحله فزون ساز توان
gastrula مرحله رویانی اولیه پس از بلاستولا
turning point مرحله قاطع نقطه تحول
declining مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
declines مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
declined مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
embryo گیاهک تخم مرحله بدوی
Not to know what one is talking about. از موضوع ( مرحله )پرت بودن
metestrus مرحله بیرمقی وسیری پس از فحلیت
embryos گیاهک تخم مرحله بدوی
decline مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
prisere مرحله سیر تکاملی ایجادنباتات در زمین
reentry phase مرحله دخول مجدد موشک درجو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com