English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
There was a run on the banks . مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
Other Matches
Wall Street مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
With soft words one may persuade a serpent out of . <proverb> با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون مى کشند .
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
They changed seats . صندلی هایشان را با هم عوض کردند
Some parent spoil their children . برخی پدر ومادرها بچه هایشان را لوس بار می آورند
bank holiday ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
democracy مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
bank holiday هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
supply price of capital قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
over capitalised براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
plebiscites مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite مردم خواست رای قاطبه مردم
popular مردم پسند و مناسب حال مردم
capital consumption allowance کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
neap کشند اب
tide کشند
tideless بی کشند
tide کشند اب
BACS سیستم حمل پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری در یک شبکه امن
tidal wave موج کشند
diurnal tide کشند روزانه
tide کشند داشتن
tideway کشند راه
tidewater خط ساحلی کشند اب
tide table جدول کشند
semidiurnal tide کشند نیمروزه
liquidity trap سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
capitalization تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
disinvestment سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
bankers automated clearance system سیستم انتقال پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری دریک شبکه امن
secure electronic transactions استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
string fingers سه انگشتی که زه کمان را می کشند
semidiurnal tide کشند نیم روزانه
mean range of the tide میانگین ارتفاع کشند
member banks در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
to never let yourself get to thinking like them <idiom> نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
half tide level ارتفاع متوسط کشند اب دریا
vinculum خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
towline طناب یا ریسمانی که بوسیله ان چیزی را می کشند
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financiers سرمایه دار سرمایه گذار
financier سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
tidal prism اب ورودی و خروجی جذر ومد یا کشند دریایی
rue raddy تسمه یا طنابی که از روی شانه گذرانیده چیزی را با ان می کشند
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
residential investments سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
populations تعداد مردم مردم
population تعداد مردم مردم
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
desired investment سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
eject بیرون راندن بیرون انداختن
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
collapse capitalism فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
registered capital سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
capital program برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
marginal utility of capital مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
the people مردم
peopled مردم
peoples مردم
population [pop.] مردم
peopling مردم
folk مردم
people مردم
folks مردم
public مردم
the deaf مردم کر
coragne line خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
all men همه مردم
public notice آگهی به مردم
the american public مردم امریکا
rucks مردم عادی
the old مردم سالخورده
head count شمارش مردم
townsfolk مردم شهری
mandrake مردم گیاه
manragora مردم گیاه
many people خیلی از مردم
head counts شمارش مردم
many people بسیاری از مردم
anthropology مردم شناسی
sociability مردم امیزی
popular مردم پسند
the public عموم مردم
unsociability مردم گریزی
communist مردم گرا
reputedly در نظر مردم
population [pop.] تعداد مردم
communists مردم گرا
land n قوم مردم
lao مردم تایی
laotian مردم تایی
populace توده مردم
people say مردم می گویند
commons مردم عادی
anarchy خودسری مردم
ruck مردم عادی
the total population همه مردم
unsociable مردم گریز
lowest common denominator مردم پذیر
masses توده مردم
massing توده مردم
plebeian توده مردم
the million توده مردم
other people مردم دیگر
on the tongues of men سر زبان مردم
the many بیشتر مردم
underfed مردم گرسنه
the dregs of the people مردم پست
parade اجتماع مردم
paraded اجتماع مردم
parades اجتماع مردم
parading اجتماع مردم
Among the people . درمیان مردم
communism مردم داری
mass توده مردم
other people سایر مردم
flower people مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند
men of intellgence مردم باهوش
popularity مردم پسندی
rushing ازدحام مردم
rushed ازدحام مردم
outside opinion عقیده مردم
rush ازدحام مردم
hoi polloi توده مردم
openly در انظار مردم
the offscourings humanity مردم پست
the multitude توده مردم
demography مردم نگاری
outside opinion رای مردم
lowest common denominators مردم پذیر
ombudsman فریادرس مردم
ombudsmen فریادرس مردم
most people بیشتر مردم
all men مردم همه
unsocial مردم گریز
citizenship مردم تبعیت
corporations گروهی از مردم
demos توده مردم
plebeians توده مردم
jawsmith مردم فریب
mandate دستور مردم به
common : مردم عوام
citizenry مردم تبعیت
misanthrope مردم گریز
misanthropes مردم گریز
corporation گروهی از مردم
omnibus توده مردم
omnibuses توده مردم
mob انبوه مردم
mobbed انبوه مردم
mobs انبوه مردم
public-spirited خیرخواه مردم
mandated دستور مردم به
anthropometry مردم سنجی
mobbing انبوه مردم
commonest : مردم عوام
all men کلیه مردم
mandates دستور مردم به
commoners : مردم عوام
mandating دستور مردم به
canaille مردم پست
capital سرمایه
equities سرمایه
asset سرمایه
capital intensive سرمایه بر
turn over سرمایه
equity سرمایه
fund سرمایه
funded سرمایه
civil affairs عملیات مردم یاری
rub shoulders with others با مردم امیزش کردن
vox populi اراء یا افکار مردم
open day روزیکهعموم مردم میتوانندازمکانهایخاصیمثلمدرسهیایکموسسهآزادانهبازدیدکنند
up front جلو چشم مردم
rabblement توده مردم پست
The will of the nation [people] اراده ملت [مردم]
To arhue ( haggle ) with people . با مردم سروکله زدن
ragtag and bobtail توده مردم پست
civic action عملیات مردم یاری
seminomad مردم نیمه چادرنشین
public spiritedness خیر خواهی مردم
vulgus مردم طبقه پایین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com