English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
family man مرد خانواده - دوست
family men مرد خانواده - دوست
Other Matches
rule the roost <idiom> عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you. من دوست دارم با تو دوست باشم.
I am [have] finished with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
family خانواده
households خانواده
ilk خانواده
families خانواده
household خانواده
wife خانواده
menage خانواده
gens خانواده
clan خانواده
clans خانواده
arachnida خانواده کارتنه
schizogenic family خانواده اسکیزوفرنی زا
goodman بزرگ خانواده
sheik رئیس خانواده
bring home the bacon <idiom> نانآور خانواده
gas family خانواده گاز
familial مربوط به خانواده
family structure ساخت خانواده
broken homes خانواده گسیخته
subfamily خانواده فرعی
crustacea خانواده خرچنگ
the girls دخترهای یک خانواده
font family خانواده فونت
family therapy خانواده درمانی
horseflesh خانواده اسب
broken home خانواده گسیخته
consanguine family خانواده هم خون
zinnia خانواده گل اهاری
crustaceous خانواده خرچنگ
culex خانواده پشه
batrachia خانواده غوکان
culicidae خانواده پشه
type font خانواده حروف
apiaceae خانواده چتریان
actinide series خانواده اکتینیدها
cruciferae خانواده چلیپاییان
conjugal family خانواده زن و شوهری
computer family خانواده کامپیوتر
clansman عضو خانواده
clannishness خانواده پرستی
citrus خانواده مرکبات
circuit family خانواده مداری
turnix خانواده بلدرچین
accipitres خانواده لاشخوران
turnicidae خانواده بلدرچین
patriarch رئیس خانواده
nuclear family خانواده هستهای
nuclear families خانواده هستهای
family budget بودجه خانواده
family expenditure هزینه خانواده
family law حقوق خانواده
patriarchs رئیس خانواده
strips موسس خانواده
family planning تنظیم خانواده
ecomania بیزاری از خانواده
paterfamilias سالار خانواده
paterfamilias بزرگ خانواده
to maintain one's family خانواده خود را
extended family خانواده گسترده
family of computers خانواده کامپیوترها
penates خدایان خانواده
nation خانواده طایفه
lanthanide series خانواده لانتانیدها
nations خانواده طایفه
sheikh رئیس خانواده
patronymic family خانواده پدرنامی
sheikhs رئیس خانواده
sheiks رئیس خانواده
matriarch رئیسه خانواده
royalties از خانواده سلطنتی
patriarchate ریاست خانواده
royalty از خانواده سلطنتی
matriarchs رئیسه خانواده
mustelidea خانواده سمور
motorola 000 family خانواده موتورولا
member of a family عضو خانواده
matronymic family خانواده مادرنامی
home visit بازدید خانواده
crustaceans خانواده خرچنگ
crustacean خانواده خرچنگ
family doctors پزشک خانواده
family doctor پزشک خانواده
acalephe خانواده گزنه دریایی
apiaceous وابسته به خانواده چتریان
lobelia خانواده گیاهان لوبلیا
nabid خانواده کک و ساس و حشرات
nabidae خانواده کک و ساس و حشرات
napoleonic وابسته به خانواده ناپلئون
family size تعداد افراد خانواده
patriarchs رئیس خانواده یا طایفه
patriarch رئیس خانواده یا طایفه
cycas گیاه از خانواده سیکاس
materfamilas مادر خانواده کدبانو
He left his family in Europe . خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
lady bird سوسک خانواده Coccinellidae
mangrove خانواده شاه پسند
family planning برنامه ریزی خانواده
viverrine خانواده گربه زباد
cetaceous وابسته به خانواده بال
lady beetle سوسک خانواده Coccinellidae
acarina خانواده کرم جرب
mangroves خانواده شاه پسند
born in the purpule عضو خانواده سلطنتی
wear the pants in a family <idiom> رئیس خانواده بودن
royalty اعضای خانواده سلطنتی
to return to the fold [family] به خانواده خود برگشتن
urticaceous وابسته به خانواده گزنه
family planning programs برنامههای تنظیم خانواده
ganoidei خانواده سگ ماهی مینافلسان
salicaceous وابسته به خانواده بید
pyralidid خانواده بزرگی ازپروانه ها
canine وابسته به خانواده سگ سگ مانند
saltbush خانواده گیاهان قازایاغی
royalties اعضای خانواده سلطنتی
feverweed دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
leguminous وابسته به خانواده پروانه اسایان
habit family hierarchy سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
plantagenet خانواده سلطنتی پلانتاژنت انگلیس
santalaceous وابسته به تیره یا خانواده صندل
cimex سرخک خانواده ساس وسرخک
clannishly مانند یک خانواده یاقبیله دراتحاد
pteridophyte گیاهان اوندی خانواده سرخس
styloipodium ته خامه گیاهان خانواده هویج
convolvulaceous وابسته به خانواده نیلوفرپیچ پیچکی
crocodilian وابسته به خانواده تمساح یانهنگ
stuart خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
gadoid وابسته به خانواده ماهی روغن
tudor خانواده سلطنتی تودور درانگلیس
A curse has been laid on the family . خانواده لعنت شده یی است
to provide for one's family خوارباربرای خانواده خودتهیه کردن
pteridophyta گیاهان اوندی خانواده سرخس
vestal روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
gasteropod حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
maccabees خانواده میهن پرستان مکابی یهود
Generosity runs in the family. سخاوت دراین خانواده ارثی است
koalas کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . مادر بزرگمان مرد خانواده است
koala کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
aaron's beard گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
ferula خانواده انقوزه وشقاقل و رازیانه ومانندانها
sequoia سرخ چوب که ازدختان خانواده کاج
I am the bread winner of the family . نان آور خانه ( خانواده ) هستم
albatross یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
paulownia جنسی از درختان کوچک چین از خانواده گل خوک
He did it for the sake of his family . محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
rushing بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
rushed بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
rush بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
he is a shame to his family ننگ یامایه رسوایی خانواده خود میباشد
lancastrian در انگلیس طرفدار یاعضو خانواده سلطنتی لنکستر
one of the most respected families یکی از خانواده های بسیار محترم شمرده
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
albatrosses یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
philogynist زن دوست
leal دوست
hydrophilic اب دوست
philoginous زن دوست
dienophile دی ان دوست
buddies دوست
schoolmate دوست
ally دوست
allying دوست
formalist دوست
chum دوست
chums دوست
amicable دوست
schoolmates دوست
buddy دوست
friendless بی دوست
friend دوست
friends دوست
heart to heart دوست
heart-to-heart دوست
heart-to-hearts دوست
bozo دوست
unfriended بی دوست
hydrophilic compound اب دوست
rhythm method روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
geometrid خانواده پروانه یابندهای باریک بدن پروانههای هندسی
ling ماهی روغنی اروپای شمالی وامریکا از خانواده gadidae
There seems to be a jinx on that family. به نظر می رسد که این خانواده جادو شده است.
Afro- پیشنود به معنی آمریکایی که خانواده او از آفریقا آمده باشند.
flower de luce گل زنبق یاسوسن :نشان خانواده سلطنتی فرانسه درقدیم
fleur de lys گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
fleur de lis گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
fagaceous وابسته به خانواده الش وزان وبلوط یاشاه بلوط
page of presence لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
phihellenic یونانی دوست
phiadelphian نوع دوست
his friend's murder قتل دوست او
philobiblic کتاب دوست
philanthrope بشر دوست
negrophil زنگی دوست
philhellene دوست یونان
philhellenic دوست یونان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com