Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
Other Matches
background
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
pl/
زبان برنامه نویسی سطح بالا در کارهای ارتباطی و علمی روی کامپیوترهای بزرگ
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
up to one's ears in work
<idiom>
کارهای زیاد برای انجام داشتن
to finish off
کارهای دست باخر را انجام دادن
tine
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
cycle time
مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
auditing
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
office
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
offices
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
parochialism
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
interludes
تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
productive
مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
interlude
تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
schizothymia
جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی
large sized
بزرگ
smallest
بزرگ نه
of a large size
بزرگ
king size
بزرگ
big
بزرگ
extensive
بزرگ
smaller
بزرگ نه
spanking
بزرگ
eminent
بزرگ
immane
بزرگ
hugeous
بزرگ
vast
بزرگ
macro
بزرگ
large sized a
بزرگ
mighty
بزرگ
mightiest
بزرگ
mightier
بزرگ
small
بزرگ نه
bigger
بزرگ
gravest
بزرگ
graves
بزرگ
grave
بزرگ
majuscular
بزرگ
majuscule
بزرگ
doyenne
زن بزرگ
doyennes
زن بزرگ
paternal grandmother
نه نه بزرگ
megapod
بزرگ پا
nonus
بزرگ
walloping
بزرگ
wallopings
بزرگ
swingeing
بزرگ
enormous
بزرگ
largest
بزرگ
larger
بزرگ
majoring
بزرگ
majored
بزرگ
major
بزرگ
biggest
بزرگ
long ton
تن بزرگ
high
بزرگ
highest
بزرگ
propylon
در بزرگ
highs
بزرگ
macrocephalic
بزرگ سر
grossing
بزرگ
grossest
بزرگ
magacephalic
بزرگ سر
voluminous
بزرگ
grosses
بزرگ
grosser
بزرگ
grossed
بزرگ
gross
بزرگ
large
بزرگ
bulkier
بزرگ
dignified
بزرگ
bandog
سگ بزرگ
stour
بزرگ
adult
بزرگ
adults
بزرگ
jumbos
بزرگ
vasty
بزرگ
greatest
بزرگ
egregious
بزرگ
spankings
بزرگ
great-
بزرگ
massively
بزرگ
bulkiest
بزرگ
bulky
بزرگ
majestic
بزرگ
great
بزرگ
considerably large
بس بزرگ
decuman
بزرگ
headmen
بزرگ
headman
بزرگ
massive
بزرگ
jumbo
بزرگ
canis major
سگ بزرگ
gates
در بزرگ
canis majoris
سگ بزرگ
gate
در بزرگ
full bottomed
بزرگ
extras
بزرگ
swith
بزرگ
extra
بزرگ
extra-
بزرگ
to grow old
بزرگ شدن
bumper
چیزخیلی بزرگ
bulk
در حجم بزرگ
enlarge
بزرگ کردن
pigsticker
چاقوی بزرگ
bumpers
چیزخیلی بزرگ
dignitaries
شخص بزرگ
tome
جلد بزرگ
to fil out
بزرگ شدن
oversize
اندازه بزرگ
bulk
قسمت بزرگ
the great vassals
تیولداران بزرگ
enlarged
بزرگ کردن
the powers
دولتهای بزرگ
the supreme
خدای بزرگ
cataracts
ابشار بزرگ
cataract
ابشار بزرگ
propylaeum
در بزرگ ساختمان
to grow up
بزرگ شدن
ursa major
خرس بزرگ
particianship
بزرگ منشی
particianship
بزرگ زادگی
pantoscopic
بزرگ نما
outgrows
بزرگ تر شدن از
oxeye
چشم بزرگ
amplifies
بزرگ شدن
main
بزرگ تمام
abbot
راهب بزرگ
abbots
راهب بزرگ
galactic
بی نهایت بزرگ
carbuncle
دمل بزرگ
ursae majoris
خرس بزرگ
paternal grandmother
مادر بزرگ
carbuncles
دمل بزرگ
ox eye
چشم بزرگ
outgrow
بزرگ تر شدن از
tun
بشکه بزرگ
outgrowing
بزرگ تر شدن از
night walker
یکجورکرم بزرگ
dignitary
شخص بزرگ
amplifying
بزرگ شدن
high-minded
بزرگ منش
amplify
بزرگ شدن
outgrown
بزرگ تر شدن از
amplified
بزرگ شدن
tomes
جلد بزرگ
sea captain
ملاح بزرگ
archangels
فرشتهء بزرگ
tycoon
ثروتمند بزرگ
numerous
بزرگ پرجمعیت
large scale
در مقیاس بزرگ
large scale
مقیاس بزرگ
large-scale
در مقیاس بزرگ
grows
بزرگ شدن
large-scale
مقیاس بزرگ
big bang theory
خرس بزرگ
big dipper
خرس بزرگ
big dippers
خرس بزرگ
sow
شمش بزرگ
sowed
شمش بزرگ
mainframes
کامپیوتر بزرگ
cavern
غار بزرگ
archangel
فرشتهء بزرگ
saint bernard
نوعی سگ بزرگ
biggish
نسبتا بزرگ
largish
نسبتا بزرگ
heavier
موج بزرگ
heavies
موج بزرگ
heaviest
موج بزرگ
heavy
موج بزرگ
excessive
بسیار یا بزرگ
mansion
عمارت بزرگ
mansions
عمارت بزرگ
high treason
خیانت بزرگ
caverns
غار بزرگ
sows
شمش بزرگ
colossal
بسیار بزرگ
manors
خانه بزرگ
whopping
خیلی بزرگ
supermarket
فروشگاه بزرگ
supermarkets
فروشگاه بزرگ
caps
حروف بزرگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com