English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (11 milliseconds)
English Persian
downtown مرکز تجارت شهر
Search result with all words
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
Other Matches
lawmerchant حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
medical assemblage مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
trafficking تجارت
trafficked تجارت
traffics تجارت
graphics, business تجارت
business تجارت
furriery تجارت خز
businesses تجارت
traffic تجارت
trade تجارت
mysteries تجارت
traded تجارت
mystery تجارت
commerce تجارت
law of the staple حقوق تجارت
enterprises تعهد تجارت
chamber of commerce اطاق تجارت
enterprise تعهد تجارت
maritime trade تجارت دریایی
bilateral trade تجارت دوجانبه
mercantile law قانون تجارت
counter trade تجارت متقابل
merchandies تجارت کردن
law merchant قانون تجارت
commercial law حقوق تجارت
trade barrier مانع تجارت
trade deficit کسری تجارت
traditional trade تجارت سنتی
unfavorable trade تجارت نامساعد
unfavorable trade تجارت نامطلوب
refinance از نو تجارت کردن
refinanced از نو تجارت کردن
refinances از نو تجارت کردن
restraint of trade محدودیت تجارت
business law حقوق تجارت
commercial law قانون تجارت
commercial code قانون تجارت
open trade تجارت ازاد
chamber of trade اتاق تجارت
chamber of commerce اتاق تجارت
carring trade تجارت داخله
cabotage تجارت ساحلی
regional trade تجارت منطقهای
refinancing از نو تجارت کردن
law merchant حقوق تجارت
floating trade تجارت دریایی
freedom of enterprise ازادی تجارت
freedom of trade ازادی تجارت
business موضوع تجارت
laissez-faire ازادی تجارت
businesses موضوع تجارت
free trader تجارت ازاد
free in trade تجارت ازاد
fair trade تجارت عادلانه
traffics تجارت غیرقانونی
free trade تجارت ازاد
home trade تجارت داخلی
fair trade تجارت منصفانه
flax trade تجارت کتان
fair trade تجارت مشروع
trafficked تجارت غیرقانونی
foreign trade تجارت خارجی
merchandise تجارت کردن
traffic تجارت غیرقانونی
commercialism تجارت گرائی
trafficking تجارت غیرقانونی
commercial مربوط به تجارت
internal commerce تجارت داخلی
internal trade تجارت داخلی
joint adventure تجارت مشترک
visibles اقلام مرئی تجارت
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
It is both pilgrimage and commerce. <proverb> هم زیارت است هم تجارت .
balance of foreign trade تراز تجارت خارجی
trade magazine مجله تخصصی تجارت
contraband تجارت قاچاق یاممنوع
invisible items of trade اقلام نامرئی تجارت
free enterprise system نظام تجارت ازاد
international trade تجارت بین المللی
multilateral trade تجارت چند جانبه
international trade تجارت بین الملل
adventure تجارت مخاطره آمیز
gains from trade منافع حاصل از تجارت
adventures تجارت مخاطره امیز
free trade area حوزه تجارت ازاد
free trade area منطقه تجارت ازاد
invisible trade تجارت غیرقابل رویت
transport business تجارت حمل و نقل
carrying trade تجارت حمل و نقل
carrying business تجارت حمل و نقل
carrying-trade تجارت حمل و نقل
trade تجارت داد وستد
trade تجارت داد و ستد
traded تجارت داد وستد
traded تجارت داد و ستد
commerce معاشرت تجارت کردن
mentoring مرشدی [تجارت و بازرگانی]
traffic تجارت هدایت شده
trafficking تجارت هدایت شده
traffics تجارت هدایت شده
free enterprise تجارت ومعامله ازاد
shipping trade تجارت حمل و نقل
trafficked تجارت هدایت شده
transport trade تجارت حمل و نقل
transport industry تجارت حمل و نقل
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
interstate commerce commission کمیسیون تجارت بین ایالات
copartner سهیم وشریک در تجارت وغیره
barter away تجارت یا معامله پایاپای کردن
microeconomics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
aids to trade خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mentoring مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
take a bath <idiom> ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
multilateral trade تجارت باچند کشور در ان واحد
restrictive trade practices روشهای محدود کردن تجارت
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
trade follows the flag تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
vent for surplus theory of trade نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
white slave استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
businesses که باعث میشود یک تجارت کار باشد
wool stapler کسیکه تجارت پشم خام میکند
(not) have anything to do with someone <idiom> نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
business که باعث میشود یک تجارت کار باشد
Trade ( business ) is slack this week . این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
dumping سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
mail order house تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
stock control program نرم افزاری که برای کمک به مدیریت انبار در تجارت طراحی شده است
omphalos مرکز
isocentre هم مرکز
centre forward مرکز
middles مرکز
center line خط مرکز
center مرکز
intermediate exchange مرکز
concentric هم مرکز
meddled مرکز
meddle مرکز
centred مرکز
acentric بی مرکز
station مرکز
stationed مرکز
stations مرکز
centre مرکز
meddles مرکز
heart مرکز
middle مرکز
centered مرکز
hearts مرکز
centers مرکز
silicon valley محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
fluid centre مرکز سیال
eccentric هم مرکز نبودن
seat مرکز مقر
feeding center مرکز تغذیه
eccentric خارج از مرکز
eccentrics گریزنده از مرکز
bull's-eyes مرکز هدف
emporium مرکز بازرگانی
emporiums مرکز بازرگانی
eccentricities خروج از مرکز
cf مرکز زمین
cf بازیکن مرکز
eccentricities دوری از مرکز
health centre مرکز سلامتی
eccentrics هم مرکز نبودن
eccentrics خارج از مرکز
wheel center مرکز چرخ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com