English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (7 milliseconds)
English Persian
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
Other Matches
close price دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying خرید کردن در صحرا خرید محلی
medical assemblage مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
purchase price variance سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
center mark علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
order خرید سفارش خرید
whole blood center مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
central purchase خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
purchasing خرید
underwrote خرید
underwritten خرید
underwriting خرید
underwrites خرید
underwrite خرید
shopping خرید
buy خرید
procurement خرید
bond servant زر خرید
bondwoman زن زر خرید
buys خرید
purchased خرید
purchase خرید
buying خرید
purchases خرید
monopsony انحصار خرید
purchasing office قسمت خرید
purchase rate نرخ خرید
regional purchase خرید محلی
local purchase خرید محلی
purchasing department دفتر خرید
offer to purchase پیشنهاد خرید
purchasing officer مامور خرید
buying and selling خرید و فروش
redemption باز خرید
lump sum purchase خرید کلی
monopolist انحصار خرید
redemption yield بازده خرید
purchasing office دفتر خرید
local purchase خرید از محل
purchase requisition درخواست خرید
local procurement خرید محلی
purchasing analyst تحلیل گر خرید
purchasing patterns الگوی خرید
acquisition authority اجازه خرید
lump sum purchase خرید یکجا
bulk buying خرید فله
purchasing officer مسئول خرید
rebuy خرید مکرر
purchase notice agreements قراردادهای خرید
bids پیشنهاد خرید
buy خرید کردن
buys خرید کردن
bid پیشنهاد خرید
purchase order سفارش خرید
purchase order دستور خرید
purchasing department قسمت خرید
purchase notice agreements پیمان خرید
achate عقیق خرید
procurement cycle دوره خرید
short covering پیش خرید
purchasable باب خرید
blanket buying خرید کلی
to make a purchase خرید کردن
bargain خرید ارزان
open purchase خرید ازاد
oniomania جنون خرید
buying rate نرخ خرید
buying price قیمت خرید
nundination خرید و فروش
buyers market بازار خرید
buyer's market بازار خرید
advance purchase خرید سلف
purchasing power توان خرید
business خرید یا فروش
forward purchase خرید سلف
forward purchase پیش خرید
forward purchasing پیش خرید
futures exchange خرید اتی
shopping basket سبد خرید
purchasing power قدرت خرید
field buying خرید در صحرا
corner خرید یکجا
cornering خرید یکجا
corners خرید یکجا
counter purchase خرید متقابل
real estate خرید زمین
credit purchase خرید نسیه
dealing خرید و فروش
hire purchase خرید اقساطی
dear bought گران خرید
impulse buying خرید بی مقدمه
coemption خرید کل محصول
shopping cart گاری خرید
businesses خرید یا فروش
conditions of purchase شرایط خرید
shopped کارخانه خرید کردن
hedges خرید و فروش تامینی
course of dealing دوره مذاکرات خرید
course of dealing دوره خرید و فروش
shops کارخانه خرید کردن
handles خرید و فروش کردن
duopsony انحصار دو جانبه خرید
current purchasing power قدرت خرید فعلی
handle خرید و فروش کردن
overbuy در خرید افراط کردن
off-market purchases خرید در بیرون از بورس
the longs پیش خرید کنندگان
blanket buying خرید بصورت عمده
hedged خرید و فروش تامینی
hedge خرید و فروش تامینی
credit خرید وفروش اعتباری
purchase ledger دفتر بزرگ خرید
procurement lead time زمان انجام خرید
crediting خرید وفروش اعتباری
purchasing power parity برابری قدرت خرید
bulk buying خرید بصورت عمده
bulk buying خرید درحجم زیاد
procuration تحصیل چیزی خرید
procuance تحصیل چیزی خرید
stock trading خرید و فروش سهام
credits خرید وفروش اعتباری
credited خرید وفروش اعتباری
automated purchasing خرید بصورت اتوماتیک
average purchase rate نرخ متوسط خرید
shop کارخانه خرید کردن
preclusive buying خرید پیشگیری کننده
collaborative purchase خرید با تشریک مساعی
purchase journal دفتر روزنامه خرید
value for money قدرت خرید پول
irredeemable باز خرید نشدنی
income effect تناسب خرید با درامد
institute of purchasing and supply موسسه خرید و عرضه
real purchasing power قدرت خرید واقعی
purchase خرید خریداری کردن
real account حساب خرید املاک
brokerage کارمزد خرید سهام
furriery خرید وفروش خز خزدوزی
on approval خرید کالا به شرط
home trade خرید وفروش داخلی
demands تقاضای خرید کالا
demand تقاضای خرید کالا
demanded تقاضای خرید کالا
purchased خرید خریداری کردن
offer to purchase پیشنهاد جهت خرید
call option خرید به شرط خیار
open indent سفارش خرید باز
buy in advance پیش خرید کردن
purchasing power of money قدرت خرید پول
duopsony انحصار دو قطبی خرید
Examine it first before buying. قبل از خرید امتحانش کن
purchasing research تحقیق در خصوص خرید
saleable قابل خرید معاملهای
purchases خرید خریداری کردن
salable قابل خرید معاملهای
oligopsony خرید نیمه انحصاری
hedging خرید و فروش تامینی
open purchase خرید از بازار ازاد
claimed قرارداد رسمی خرید اسب
claims قرارداد رسمی خرید اسب
circulating medium وسیله انتقال قدرت خرید
ship broker دلال خرید و فروش کشتی
claiming قرارداد رسمی خرید اسب
preemptor شریک دارای حق تقدم در خرید
boycotting ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
consumer credit اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
contango هزینههای دیرکرد خرید سهم
claim قرارداد رسمی خرید اسب
package deal مقاطعه در بست و خرید یکجا
package deals مقاطعه در بست و خرید یکجا
regional purchase خرید از داخل منطقه پادگانی
impulse buying خرید بدون برنامه ریزی
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
boycott ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotted ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotts ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
i cannot a to buy that استطاعت خرید انرا ندارم
futures market بازار خرید و فروش سلف
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
offer to buy something حاضر به خرید چیزی شدن
bargain قرارداد معامله خرید ارزان
bargaining قرارداد معامله خرید ارزان
bargains قرارداد معامله خرید ارزان
indents سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting سفارش خرید از کشور بیگانه
credit card کارت یاورقه خرید نسیه
credit cards کارت یاورقه خرید نسیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com