Dictiornary-Farsi | مرکز خمیدگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
centre of crest circle	مرکز خمیدگی


Search result with all words

arch center for crest	مرکز خمیدگی ستیغ
Other Matches

batter	خمیدگی خمیدگی پیداکردن باخمیرپوشاندن
batters	خمیدگی خمیدگی پیداکردن باخمیرپوشاندن
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
camber	خمیدگی
cambers	خمیدگی
loops	خمیدگی
introflexion	خمیدگی
inturn	خمیدگی
riffled	خمیدگی
riffles	خمیدگی
looped	خمیدگی
loop	خمیدگی
bent	خمیدگی خم
flexion	خمیدگی
flexure	خمیدگی
sags	خمیدگی
sagged	خمیدگی
sag	خمیدگی
riffle	خمیدگی
incurve	خمیدگی
flection	خمیدگی
torility	خمیدگی
riffling	خمیدگی
resupination	خمیدگی
bending	خمیدگی
nutation	خمیدگی
pulling	خمیدگی
recumbency	خمیدگی
aclinic	بی خمیدگی
curvature	خمیدگی
beam deflection	خمیدگی
stoops	خمیدگی
trepan	خمیدگی
stoop	خمیدگی
deflections	خمیدگی
deflection	خمیدگی
stooped	خمیدگی
stooping	خمیدگی
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
tucking	خمیدگی بدن
bend	زانویه خمیدگی
flexture action	اثر خمیدگی
curvature of space	خمیدگی فضا
radius of curvature	شعاع خمیدگی
tucks	خمیدگی بدن
pliability	قابلیت خمیدگی
inflexion	خم سازی خمیدگی
tuck	خمیدگی بدن
inflexions	خم سازی خمیدگی
curvature of space-time	خمیدگی فضازمان
rake	خمیدگی شیب
rakes	خمیدگی شیب
electron diffraction	خمیدگی الکترون
offsetting	چین خمیدگی
offset	چین خمیدگی
raking	خمیدگی شیب
inflections	خم سازی خمیدگی
inflection	خم سازی خمیدگی
cambers	قوزیا خمیدگی اندک
crankle	خمیدگی پیچ وخم
lordosis	خمیدگی ستون فقرات
incurvation	خمیدگی سوی درون
deflection of cantilever beam	خمیدگی در تیراهن ازاد
inclining	خمیدگی بجلو و پایین
curvature	خمیدگی [ریاضی] [فیزیک]
point of contraflexion	نقطه تغییر خمیدگی
camber	قوزیا خمیدگی اندک
bend	شرایط خمیدگی زانویی
outcurve	انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
occupational disease	امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
buckles	زانو شدن خمیدگی زانو
buckled	زانو شدن خمیدگی زانو
buckle	زانو شدن خمیدگی زانو
middles	مرکز
middle	مرکز
concentric	هم مرکز
acentric	بی مرکز
intermediate exchange	مرکز
stations	مرکز
meddled	مرکز
meddles	مرکز
center line	خط مرکز
isocentre	هم مرکز
center	مرکز
station	مرکز
stationed	مرکز
meddle	مرکز
centre	مرکز
omphalos	مرکز
centre forward	مرکز
centers	مرکز
centered	مرکز
centred	مرکز
hearts	مرکز
heart	مرکز
cryptocenter	مرکز رمز
county seat	مرکز بخشداری
acentric	خارج از مرکز
seats	مرکز مقر
body centered cubic	مکعب مرکز پر
manual exchange	مرکز دستی
concentrically	باداشتن یک مرکز
seat	مرکز مقر
seated	مرکز مقر
bull's eye	مرکز هدف
bull's-eyes	مرکز هدف
abaxile	خارج از مرکز
operation center	مرکز عملیات
main office	مرکز اصلی
mart	مرکز بازرگانی
data center	مرکز داده ها
mid channel	مرکز کانال
nerve center	مرکز عصبی
diffracting center	مرکز پراشنده
computing center	مرکز محاسبات
concentric cable	کابل هم مرکز
computer center	مرکز کامپیوتر
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
head quarters	مرکز فرماندهی
battery center	مرکز اتشبار
mass concrete	مرکز جرم
message center	مرکز پیام
off center	خارج از مرکز
cost center	مرکز هزینه زا
data center	مرکز داده
contrifuge	گریز از مرکز
active center	مرکز فعال
feeding center	مرکز تغذیه
induction station	مرکز پذیرش
central control panel	مرکز کنترل
centroid	مرکز ثقل
central city	مرکز شهر
centroid	شبه مرکز
center web	مرکز چرخ
epicenter	مرکز زلزله
information center	مرکز اطلاعات
center sleeve	مرکز مجوف
center punch	مرکز منگنه
center punch	مرکز سوراخ
symmerty center	مرکز تقارن
centroid	مرکز جرم
central office	مرکز تلفن
fluid centre	مرکز سیال
center mark	مرکز سوراخ
centripetal	مایل به مرکز
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	فرار از مرکز
centrifugal	گریزنده از مرکز
centripetal	مرکز گرا
height of centers	ارتفاع مرکز
centre of activities	مرکز عملیات
central tendency	تمایل به مرکز
center of symmerty	مرکز تقارن
center of resistance	مرکز مقاومت
center of pressure	مرکز فشار
center of dispersion	مرکز پراکندگی
inversion center	مرکز وارونگی
documentation center	مرکز اسناد
communication center	مرکز مخابرات
center gage	مرکز سنج
kuk kiwo	مرکز تکواندو
center drill	مته مرکز
local center	مرکز محلی
main exchange	مرکز اصلی
caoxial cable	سیم هم مرکز
burst center	مرکز گلوله
burst center	مرکز ترکش
center of distribution	مرکز پخش
center of gravity	مرکز ثقل
center of mass	مرکز جرم
chiral center	مرکز کایرال
education center	مرکز اموزش
intermediate office	مرکز میانی
center of mass	مرکز هدف
center of lift	مرکز برا
civic centre	مرکز شهر
coaxial cable	کابل هم مرکز
coaxial cable	سیم هم مرکز
centre of pressure	مرکز فشار
brain center	مرکز مغزی
eccentric	هم مرکز نبودن
centralist	مرکز گرای
cf	مرکز زمین
cf	بازیکن مرکز
telephone exchanges	مرکز تلفن
health centre	مرکز سلامتی
telephone exchange	مرکز تلفن
police stations	مرکز پلیس
centralists	مرکز گرای
wheel center	مرکز چرخ
urban centre of a community	مرکز شهرک
eccentric	خارج از مرکز