Dictiornary-Farsi | مرکز فرمان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
nerve centre	مرکز فرمان
nerve centres	مرکز فرمان


Other Matches

ctrl break	در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off	فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering	دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
stand fast	فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering	فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
forward march	فرمان قدم رو فرمان پیش
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
guide on me	فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
computer controlled machine	دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close interval	فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close ranks	فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
cancel check firing	فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
precept	فرمان
for	فرمان FOR
mark time	فرمان در جا
precepts	فرمان
if	فرمان IF
ordinace	فرمان
chdir	فرمان CD
pipes	فرمان
insubordinate	نا فرمان
at my command	به فرمان من
steering	فرمان
assize	فرمان
handlebar	فرمان
decreed	فرمان
rudder bar	فرمان
control	فرمان
controlling	فرمان
controls	فرمان
sanctioning	فرمان
sanctioned	فرمان
sanction	فرمان
handle bar	فرمان
drives	فرمان
commandment	فرمان
commandments	فرمان
ordinance	فرمان
ordinances	فرمان
instituting	فرمان
institutes	فرمان
institute	فرمان
MDs	فرمان D
MD	فرمان D
decrees	فرمان
decreeing	فرمان
indocile	نا فرمان
instituted	فرمان
hest	فرمان
firman	فرمان
decree	فرمان
drive	فرمان
rescript	فرمان
commanded	فرمان
chartered	فرمان
Rd	فرمان RD
command	فرمان
charter	فرمان
sanctions	فرمان
worded	فرمان
edict	فرمان
chartering	فرمان
edicts	فرمان
commands	فرمان
ship will adjust	فرمان
charters	فرمان
commission	فرمان
bugle call	فرمان
commissioning	فرمان
mkdir	فرمان D
commissions	فرمان
by order of	فرمان
word	فرمان
prints	فرمان PRINT
operate	فرمان دادن
steering wheel	چرخ فرمان
operated	فرمان دادن
word of command	فرمان نظامی
ordaining	فرمان دادن
break	فرمان BREAK
breaks	فرمان BREAK
control cubicle	ایستگاه فرمان
operates	فرمان دادن
printed	فرمان PRINT
control panel	تابلوی فرمان
control lever	اهرم فرمان
control grid	شبکه فرمان
decretal	فرمان پاپ
control electrode	الکترود فرمان
control circuit	مدار فرمان
ten commandments	ده فرمان موسی
officer	فرمان دادن
channel changer [rare for: remote control]	فرمان از دور
recover	فرمان RECOVER
recovering	فرمان RECOVER
xcopy	فرمان XCOPY
print	فرمان PRINT
sorts	فرمان SORT
sorted	فرمان SORT
recovers	فرمان RECOVER
del	فرمان DEL
word of command	فرمان انتصاب
sort	فرمان SORT
control ratio	نسبت فرمان
give way	فرمان پاروها با هم
control pannel	تابلوی فرمان
transient command	فرمان ناپایدار
officers	فرمان دادن
regeneration control	فرمان واکنشی
pausing	فرمان writePAUSE
drum controller	غلطک فرمان
joysticks	دسته فرمان
joystick	دسته فرمان
ren	فرمان REN
prescriptions	صدور فرمان
control switch	کلید فرمان
paddling	دسته فرمان
paddles	دسته فرمان
pauses	فرمان writePAUSE
electronic control	فرمان الکترونیکی
radio control	فرمان رادیویی
type	فرمان TYPE
external command	فرمان برونی
restoring	فرمان RESTORE
restores	فرمان RESTORE
external command	فرمان خارجی
restored	فرمان RESTORE
control system	سیستم فرمان
restore	فرمان RESTORE
replaces	فرمان REPLACE
ver	فرمان VER
typed	فرمان TYPE
paused	فرمان writePAUSE
diskcomp	فرمان DISKCOPY
paddled	دسته فرمان
buffers	فرمان BUFFERS
appends	فرمان APPEND
appending	فرمان APPEND
appended	فرمان APPEND
append	فرمان APPEND
pause	فرمان writePAUSE
acted	فرمان قانون
act	فرمان قانون
steering wheels	چرخ فرمان
ordain	فرمان دادن
fire order	فرمان اتش
steering lever	اهرم فرمان
filter command	فرمان FILTER
paddle	دسته فرمان
tree	فرمان TREE
control surface	سطح فرمان
repeat range	فرمان برد از نو
ordains	فرمان دادن
in the saddle <idiom>	تحت فرمان
finds	فرمان FIND
find	فرمان FIND
files	فرمان FILES
more	فرمان ORE
ordained	فرمان دادن
left oblique march	فرمان میل به چپ رو
automatic controller	دستگاه فرمان
left-hand drive	فرمان به سمت چپ
left hand drive	فرمان به سمت چپ
steering axle	میله فرمان
erasing	فرمان ERASE
erases	فرمان ERASE
erased	فرمان ERASE
erase	فرمان ERASE
commands	فرمان دستوردادن
attention	فرمان خبردار
attentions	فرمان خبردار
attrib	فرمان اتریب
advance march	فرمان پیش
echoing	فرمان ECHO
echoes	فرمان ECHO
echoed	فرمان ECHO
echo	فرمان ECHO
steering gear	دنده فرمان
steering column tube	لوله فرمان
chcp	فرمان CHCP
steering axle	میل فرمان
at call	اماده فرمان
at ease	فرمان ازاد
at or within call	اماده فرمان
types	فرمان TYPE
commands	فرمان دادن
commanded	فرمان دستوردادن
motor vehicle tax	فرمان اتومبیل
operator command	فرمان متصدی