English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 43 (4 milliseconds)
English Persian
Better face in danger once than to be always in da. <proverb> مرگ یکدفعه شیون یکدفعه.
Other Matches
enmasse یکدفعه
She shot up last year . پارسال یکدفعه قد کشید
All of a sudden , he turned up in Europe . یکدفعه سر از اروپا درآورد
The guy vanished into thin air . طرف یکدفعه غیبش زد
I've got the munchies. یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
I bought the bicycle on impulse . یکدفعه زد بکله ام واین دوچرخه راخریدم
to have the munchies for something یکدفعه هوس چیزی [غذایی] را کردن
to snap یکدفعه عصبانی شدن و داد زدن
to snap at someone یکدفعه سر کسی [با عصبانیت] داد زدن
to go cold turkey یکدفعه اعتیادی را ترک کردن [روانشناسی] [پزشکی]
to turn on the waters یکدفعه شروع به گریه کردن [اصطلاح روزمره]
to quit something cold turkey چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
The doctors cannot understand why I am suddenly so well again. پزشکان نمیتونن تشخیص بدهند که چرا حال من یکدفعه خوب شد.
whimper شیون
whimpered شیون
whimpering شیون
whimpers شیون
yammer شیون و زاری
yammered شیون و زاری
yammering شیون و زاری
wail شیون کردن
wails شیون کردن
wailingly شیون کنان
yammers شیون و زاری
wailing شیون کردن
wailed شیون کردن
caterwaul صدای شیون گربه
yammers شیون و زاری پی در پی کردن
yammered شیون و زاری پی در پی کردن
caterwauled صدای شیون گربه
caterwauling صدای شیون گربه
caterwauls صدای شیون گربه
yammering شیون و زاری پی در پی کردن
yammer شیون و زاری پی در پی کردن
whimpered شیون و جیغ و داد کردن
whimpering شیون و جیغ و داد کردن
whimper شیون و جیغ و داد کردن
whimpers شیون و جیغ و داد کردن
yowl صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowling صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowls صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com