English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (7 milliseconds)
English Persian
It left a good taste in my mouth . مزه اش توی دهانم ماند
Other Matches
My mouth watered. دهانم آب می افتاد
I foamed at the mouth . دهانم کف کرد
I liked the taste of it . I developed a taste for it . به دهانم مزه کرد
Dont provoke me to talk. دهانم را باز مکن!
I havent had a bit sine morning . از صبح تاحالایک لقمه دهانم نگذاشتم ( چیزی نخورده ام )
residues پس ماند
residue پس ماند
inertia ماند
remanence پس ماند
moment of inertia گشتاور ماند
magnetic inertia پس ماند مغناطیسی
residual magnetism مغناطیس پس ماند
it was left unfinished ناتمام ماند
inertial force نیروی ماند
he did not open his lips خاموش ماند
that borders upon madness اینکاربدیوانگی می ماند
storing می باقی می ماند
store می باقی می ماند
Water staing (long ) in one place becomes putrid . <proverb> آب که یک جا ماند مى گندد.
She was left out in the cold . she was left high and dry . سرش بی کلاه ماند
rest mass جرم ماند [فیزیک]
proper mass جرم ماند [فیزیک]
intrinsic mass جرم ماند [فیزیک]
mass جرم ماند [فیزیک]
principal moment of inertia لنگر اصلی ماند
invariant mass جرم ماند [فیزیک]
rotational inertia گشتاور ماند [فیزیک]
angular mass گشتاور ماند [فیزیک]
I couldnt (failed to) get that long- cherished wish. داغش به دلم ماند
He wisely stayed at home . عقل کردودرمنزل ماند
She wI'll survive . She wI'll pull through. زنده خواهد ماند
principal axis of inertia محور اصلی ماند
it was snowed under زیر برف ماند
The would left a mark. جای زخم باقی ماند
much sugar was left قند زیادی باقی ماند
displacement hull قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
residual آنچه در پشت سر باقی می ماند
impulses پالسی که زمان کوتاهی می ماند
impulse پالسی که زمان کوتاهی می ماند
That way, it stays in suspension. به این صورت معلق باقی می ماند.
pratincole سکجور مرغ باران که به پرستو می ماند
The judge remained an honest man all his life . قاضی تمام عمرش درستکار ماند
disclosing یات چیزی که باید مخفی می ماند
The snow doesn't stay on the ground. [The snow doesn't stick.] [American English] , [The snow doesn't settle.] [British English] برف روی زمین نمی ماند.
disclose یات چیزی که باید مخفی می ماند
impulsive آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
discloses یات چیزی که باید مخفی می ماند
dead wood میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
duration مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
She wI'll never realize this wish. این آرزو بدلش خواهد ماند
A full purse never lacks friends.. <proverb> یک کیسه پر هرکز بدون رفیق نمى ماند .
baby split وضعی که میلههای 2 و 7 یا3 و 01 بولینگ باقی می ماند
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
sea echelon بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
knuckle sprue استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
to gloze over one's words سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
fairness شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند
This is an elusive word . این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
hypothecate در CL به معاملاتی اطلاق میشود که ضمن ان وثیقه دین در اختیارمدیون باقی می ماند
I dont quite remembered to post (mail)your letter. کاملا" بخاطرم ماند ( یادم نرفت ) که نامه تان را پست کنم
switching خط و مدار ارتباطی که در صورت نیاز ایجاد میشود و تا زمان لازم باقی می ماند
input دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
inputted دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
steady state مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
separates حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separated حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separate حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
This door will not last (long)on its hinges . <proverb> این در به این پاشنه نمى ماند .
shelf life مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
word تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com