English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
custodian مسئول سرپرست
custodians مسئول سرپرست
Other Matches
drill sergeant گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
skippers سرپرست
skipper سرپرست
skippered سرپرست
skippering سرپرست
sponsor سرپرست
attendants سرپرست
attendant سرپرست
superintendents سرپرست
superintendent سرپرست
caretakers سرپرست
sponsoring سرپرست
sponsors سرپرست
leader سرپرست
guideless بی سرپرست
symposiarch سرپرست
guardians سرپرست
guardian سرپرست
tutelar سرپرست
mandatory سرپرست
wardens سرپرست
warden سرپرست
leaders سرپرست
caretaker سرپرست
director سرپرست
supervisors سرپرست
supervisor سرپرست
directors سرپرست
warden سرپرست
mavericks ادم بی سرپرست
officiant کشیش سرپرست
matron سرپرست کودکان
scoutmaster سرپرست پیشاهنگان
drop master سرپرست پرش
hierarch شیخ سرپرست
husbandman سرپرست خانه
network administrator سرپرست شبکه
lead through تعویض سرپرست
archon افسر سرپرست
negotiator سرپرست مذاکرات
chief negotiator سرپرست مذاکرات
leader of the negotiations سرپرست مذاکرات
overseer نافر سرپرست
headmen پیشوا سرپرست
headman پیشوا سرپرست
protector حامی سرپرست
overseers نافر سرپرست
maverick ادم بی سرپرست
sponsored حامی سرپرست
protectors حامی سرپرست
scoutmasters سرپرست پیشاهنگان
presbyter کشیش سرپرست کلیسا
derelict بی سرپرست کشتی متروکه
returning officers سرپرست انتخابات برزن
jumpmaster مربی یا سرپرست چتربازان
director سرپرست تیم بولینگ
directors سرپرست تیم بولینگ
truck master مامور یا سرپرست چندکامیون
returning officer سرپرست انتخابات برزن
svc فراخوانی نافر یا سرپرست
tutelary دارای قیم یا سرپرست
liquidator سرپرست تسویه حساب
liquidators سرپرست تسویه حساب
straw boss [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
chief programmer team سرپرست یک تیم برنامه نویسی
master of سرپرست گروه شکار روباه
superintendent registrar سرپرست ثبت احوال یک ناحیه
frankpledge مسئول
responsible <adj.> مسئول
warden مسئول
in charge <adj.> مسئول
responsive مسئول
accountable مسئول
answerable مسئول
responsible مسئول
liable مسئول
lady paramount بانوی سرپرست مسابقه تیراندازی زنان
liable for damages مسئول خسارات
accountable مسئول حساب
undertaking جواب گو مسئول
issue commissary مسئول توزیع
account مسئول بودن
undertakers جواب گو مسئول
wagon master مسئول واگن
lineman's plier انبردست مسئول خط
to hold responsible مسئول قراردادن
in charge <idiom> مسئول بودن
purchasing officer مسئول خرید
officer on duty افسر مسئول
to hold responsible مسئول کردن
supplies officer مسئول مواد
officer in charge افسر مسئول
authoring system سیستم مسئول
undertaker جواب گو مسئول
Not my department. <idiom> من مسئول نیستم.
cryptographer مسئول رمز
cupola tender مسئول کوره
custodians مسئول مرموزات
data administrator مسئول داده ها
custodian مسئول مرموزات
helmsman مسئول سکان
furnace man مسئول کوره
That's not my province. من مسئول آن نیستم.
helmsmen مسئول سکان
furnace attendant مسئول کوره
paddock judge داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
have a hand in <idiom> مسئول کاری شدن
irresponsible غیر مسئول نامعتبر
shipment sponsor مسئول ارسال کالاها
be to blame <idiom> مسئول کارزشت بودن
courier transfer officer افسر مسئول پیک
tallyman مسئول کنترل محموله
ambulanceman راننده یا مسئول آمبولانس
irresponsibly بطور غیر مسئول
corespondent مسئول جواب گویی
cryptoguard مسئول حفافت رمز
captain of the top مسئول گروه کار
anchor detail نفرات مسئول لنگر
operations detachment قسمت مسئول عملیات
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
demolition firing party گروه مسئول تخریب
data base administrator مسئول پایگاه داده ها
officer in charge افسر مسئول اجرا
receiver خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
detail officer افسر مسئول گروه بیگاری
make one's bed and lie in it <idiom> مسئول انجام کاری بودن
finger in the pie <idiom> دست داشتن ،مسئول بودن
tipstaff مامور مسئول زندانیان دردادگاه
aircraft guide مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
range officer افسر مسئول میدان تیر
shipment unit یکان مسئول ارسال کالاها
communication security custodian مسئول وسایل تامین مخابراتی
blast furnaceman مسئول یا متصدی کوره بلند
brakeman مسئول ترمز در تیم لوژسواری
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
company secretary مسئول مالی و حقوقی شرکت
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
every man is a for his action هرکس مسئول کردارخویش است
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
officiant کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
proponents مقام مسئول اموال یا اجرای کار
beach unit یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
proponent مقام مسئول اموال یا اجرای کار
interceptor controller افسر مسئول پست استراق سمع
self-service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
flight sister افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
to blame somebody for something کسی را مسئول کارناقص [اشتباه ] کردن
self service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
vouch ضمانت کردن مسئول واقع شدن
mensch [انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
burdened مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
coordinated procurement assigness شعبه مسئول خرید کلی اماد
courier transfer officer افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
ship's serviceman مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
beach organization یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
test examiner مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
accountably بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
eaves droper مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
section crew دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
general delivery بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
section gang دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
treasurer مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurers مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
air defense artillery controller مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
caveat emptor یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
cryptocustodian مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
Would you call the head waiter, please? لطفا ممکن است مسئول سرپیشخدمت را صدا کنید؟
fcc CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
dock receipt رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
security specialist فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
guardship ناو یا کشتی نگهبان یا مسئول گشت زنی دریایی
caveat venditor یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
communication security custodian مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
boatswains افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
boatswain افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
guinea pigs کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pig کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
custodian فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodians فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
necessity درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
internal telecommunications unions یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
embarkation officer افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
surrogates نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
claims officer افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
disclaimer عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimers عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
unaccountable غیر مسئول غیر قابل توصیف
unaccountably غیر مسئول غیر قابل توصیف
support command فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
range section قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
custodial guard گروه محافظین ندامتگاه نگهبان ندامتگاه مسئول ندامتگاه
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
releasing officer افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
demolition guard نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com