Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
have a hand in
<idiom>
مسئول کاری شدن
Search result with all words
make one's bed and lie in it
<idiom>
مسئول انجام کاری بودن
Other Matches
drill sergeant
گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
action agent
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
combat cargo officer
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
responsible
<adj.>
مسئول
in charge
<adj.>
مسئول
responsible
مسئول
responsive
مسئول
liable
مسئول
answerable
مسئول
warden
مسئول
frankpledge
مسئول
accountable
مسئول
custodian
مسئول مرموزات
custodian
مسئول سرپرست
custodians
مسئول سرپرست
issue commissary
مسئول توزیع
authoring system
سیستم مسئول
custodians
مسئول مرموزات
helmsman
مسئول سکان
helmsmen
مسئول سکان
liable for damages
مسئول خسارات
undertaker
جواب گو مسئول
undertakers
جواب گو مسئول
lineman's plier
انبردست مسئول خط
accountable
مسئول حساب
Not my department.
<idiom>
من مسئول نیستم.
cupola tender
مسئول کوره
furnace attendant
مسئول کوره
account
مسئول بودن
undertaking
جواب گو مسئول
purchasing officer
مسئول خرید
in charge
<idiom>
مسئول بودن
to hold responsible
مسئول قراردادن
wagon master
مسئول واگن
supplies officer
مسئول مواد
to hold responsible
مسئول کردن
data administrator
مسئول داده ها
officer in charge
افسر مسئول
cryptographer
مسئول رمز
officer on duty
افسر مسئول
That's not my province.
من مسئول آن نیستم.
furnace man
مسئول کوره
ambulanceman
راننده یا مسئول آمبولانس
shipment sponsor
مسئول ارسال کالاها
be to blame
<idiom>
مسئول کارزشت بودن
irresponsibly
بطور غیر مسئول
officer in charge
افسر مسئول اجرا
tallyman
مسئول کنترل محموله
data base administrator
مسئول پایگاه داده ها
operations detachment
قسمت مسئول عملیات
demolition firing party
گروه مسئول تخریب
demolition firing party
گروه مسئول انفجارخرج
captain of the top
مسئول گروه کار
corespondent
مسئول جواب گویی
cryptoguard
مسئول حفافت رمز
courier transfer officer
افسر مسئول پیک
irresponsible
غیر مسئول نامعتبر
anchor detail
نفرات مسئول لنگر
shipment unit
یکان مسئول ارسال کالاها
tipstaff
مامور مسئول زندانیان دردادگاه
finger in the pie
<idiom>
دست داشتن ،مسئول بودن
aircraft guide
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
range officer
افسر مسئول میدان تیر
blast furnaceman
مسئول یا متصدی کوره بلند
brakeman
مسئول ترمز در تیم لوژسواری
establishing authority
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
company secretary
مسئول مالی و حقوقی شرکت
detail officer
افسر مسئول گروه بیگاری
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
every man is a for his action
هرکس مسئول کردارخویش است
communication security custodian
مسئول وسایل تامین مخابراتی
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
self service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
interceptor controller
افسر مسئول پست استراق سمع
officiant
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
burdened
مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
coordinated procurement assigness
شعبه مسئول خرید کلی اماد
ship's serviceman
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
to blame somebody for something
کسی را مسئول کارناقص
[اشتباه ]
کردن
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
self-service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
vouch
ضمانت کردن مسئول واقع شدن
mensch
[انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
beach unit
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
courier transfer officer
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
flight sister
افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
test examiner
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
eaves droper
مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
section crew
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
general delivery
بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
section gang
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
treasurer
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
beach organization
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
treasurers
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
air defense artillery controller
مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
dock receipt
رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
cryptocustodian
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
caveat emptor
یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
Would you call the head waiter, please?
لطفا ممکن است مسئول سرپیشخدمت را صدا کنید؟
fcc
CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
guardship
ناو یا کشتی نگهبان یا مسئول گشت زنی دریایی
security specialist
فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
caveat venditor
یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
communication security custodian
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
boatswain
افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
boatswains
افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
guinea pig
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pigs
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
custodians
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodian
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
drilling pattern
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
necessity
درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
internal telecommunications unions
یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
embarkation officer
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
surrogates
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
claims officer
افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
disclaimers
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimer
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
support command
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
unaccountably
غیر مسئول غیر قابل توصیف
unaccountable
غیر مسئول غیر قابل توصیف
plumbery
سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics
موزاییک کاری معرق معرق کاری
range section
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
custodial guard
گروه محافظین ندامتگاه نگهبان ندامتگاه مسئول ندامتگاه
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
releasing officer
افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
demolition guard
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
parget
گچ کاری
slobbery
تف کاری
active
کاری
inaction
بی کاری
curry powder
کاری
curry powders
کاری
curries
کاری
curry
کاری
plasterwork
گچ کاری
plastering
گچ کاری
flower piece
گل کاری
impotence
کاری
currie
کاری
effective
کاری
feckful
کاری
electroplating
اب کاری
under employment
کم کاری
hypofunction
کم کاری
malfunctioned
کژ کاری
impotency
کاری
malfunction
کژ کاری
malfunctions
کژ کاری
intent on doing anything
کاری
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
brickworks
سفت کاری
workstations
ایستگاه کاری
workstation
ایستگاه کاری
punching
منگنه کاری
stannary
قلع کاری
bumping tool
ابزار خم کاری
business hours
ساعت کاری
sinfulness
خطا کاری
hypothyroidism
کم کاری تیروئید
an active man
مرد کاری
an active remedy
درمان کاری
argentation
نقره کاری
anaplasty
پیوند کاری
calk
بتونه کاری
steelwork
فولاد کاری
compounding
امیزه کاری
repetition of an act
تکرار کاری
reservedness
احتیاط کاری
fretwork
منبت کاری
reshaping
روانه کاری
rice field
برنج کاری
roughening by picking
تیشه کاری
drilling
مته کاری
scabbing
تیشه کاری
lubrication
روغن کاری
canniness
ملاحظه کاری
welding
جوش کاری
active cell
خانه کاری
it is a soft snap
کاری ندارد
joinery
نازک کاری
fal lal
ریزه کاری
hydrotreating
هیدروژن کاری
farming
اجاره کاری
relievo
برجسته کاری
stonemasonry
سنگ کاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com