Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
birling
مسابقه موازنه روی تیرشناور در اب
Other Matches
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
sack race
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
selling plater
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
balance
موازنه
counterbalanced
موازنه
equilibrium
موازنه
equilibrium
موازنه موازنه
counterbalances
موازنه
counterbalance
موازنه
balances
موازنه
equilibration
موازنه
equilibrator
موازنه
compensation level
تراز موازنه
equilibrium
موازنه و تعادل
libratory
موازنه کننده
compensation point
نقطه موازنه
counterbalance
موازنه کردن
trade balance
موازنه تجاری
equilibrate
موازنه کردن
active balance
موازنه مثبت
counterbalanced
موازنه کردن
to strike a balance
موازنه دراوردن
to rule off
موازنه کردن
counterbalances
موازنه کردن
mass balance
موازنه جرم
balancing reservoir
حوض موازنه
balances of payments
موازنه پرداختها
balance of trade
موازنه تجاری
adverse balance
موازنه منفی
equilibrist
طرفدارسیاست موازنه
charge balance
موازنه بار
trade balance
موازنه تجارتی
balance of payments
موازنه پرداختها
material balance
موازنه مواد
compensating reservoir
حوض موازنه
match play
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
balance
موازنه تتمه حساب
balanced reaction
واکنش موازنه شده
balance
موازنه کردن تعادل
balance
موازنه صورت وضعیت
balances
موازنه تتمه حساب
balances
موازنه کردن تعادل
balances
موازنه صورت وضعیت
stabilises
به حالت موازنه در اوردن
stabilized
بحالت موازنه دراوردن
The policy of balance of power.
سیاست موازنه قدرت
stabilizes
به حالت موازنه در اوردن
stabilises
بحالت موازنه دراوردن
stabilizes
بحالت موازنه دراوردن
stabilised
بحالت موازنه دراوردن
stabilised
به حالت موازنه در اوردن
stabilized
به حالت موازنه در اوردن
stabilising
بحالت موازنه دراوردن
strike a balance
موازنه بدست اوردن
stabilize
به حالت موازنه در اوردن
stabilize
بحالت موازنه دراوردن
stabilising
به حالت موازنه در اوردن
balance of international payment
موازنه پرداختهای بین المللی
deficits
کسر موازنه کمبود سرمایه
deficit
کسر موازنه کمبود سرمایه
mercantilist
طرفدار سیاست موازنه اقتصادی
mercantilism
سیاست موازنه بازرگانی کشور
skid fin
باله موازنه در هواپیمای دوباله
poise
وزنه متحرک بحالت موازنه دراوردن
english hand balance
بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
deficit
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficits
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
favorable balance of trade
موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
swan scale
تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
long run equilibrium
موازنه بلند مدت قیمتها قیمت عادی
candlesticks
بالانس بایک شانه روی چوب موازنه
roadwheel arm
بازوی چرخ جاده اهرم موازنه شنی
dish rag
حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
thermostatics
اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
favourble balance of trade
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
slaloms
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing
مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
equiponderate
موازنه کردن هم وزن کردن
voltage balance
موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
race
مسابقه
setters
یک مسابقه
chasing
مسابقه
setter
یک مسابقه
matches
مسابقه
chases
مسابقه
chased
مسابقه
chase
مسابقه
chace
مسابقه
contests
مسابقه
match
مسابقه
agonism
مسابقه
racing
مسابقه
races
مسابقه
event
مسابقه
raced
مسابقه
tournaments
مسابقه
tournament
مسابقه
contest
مسابقه
contested
مسابقه
contesting
مسابقه
events
مسابقه
game
مسابقه
contest
مسابقه
competitions
مسابقه
kyorougei
مسابقه
ski racer
مسابقه رو
meet
مسابقه
meets
مسابقه
ball game
مسابقه
tourney
مسابقه
competition
مسابقه
competition
مسابقه
ball games
مسابقه
contests
مسابقه ها
competitions
مسابقه ها
touring
یک دوره مسابقه
bobsleigh
مسابقه لوژسواری
arms race
مسابقه تسلیحاتی
bobsleighs
مسابقه لوژسواری
To win the match(race,contest).
مسابقه رابردن
tour
یک دوره مسابقه
friendly
مسابقه دوستانه
friendliest
مسابقه دوستانه
friendlier
مسابقه دوستانه
tours
یک دوره مسابقه
toured
یک دوره مسابقه
friendlies
مسابقه دوستانه
invitational
مسابقه دعوتی
racecourses
دور مسابقه
racecourse
دور مسابقه
racehorses
اسب مسابقه
scurries
مسابقه کوتاه
racehorse
اسب مسابقه
race horse
اسب مسابقه
tourney
مسابقه دادن
tourney
مسابقه قهرمانی
track meeting
مسابقه دوومیدانی
trig
خط شروع مسابقه
winner of a match
برنده مسابقه
wresthing match
مسابقه کشتی
wrestling match
مسابقه کشتی
A hurdle race .
مسابقه دو با مانع
raced
مسابقه سرعت
race
مسابقه سرعت
a game of chess
یک مسابقه شطرنج
legs
قسمتی از مسابقه
leg
قسمتی از مسابقه
single
مسابقه یکنفره
finishes
پایان مسابقه
finish
پایان مسابقه
scurrying
مسابقه کوتاه
meetings
یک دوره مسابقه
meeting
یک دوره مسابقه
bullfighting
مسابقه گاوبازی
fencing
مسابقه شمشیربازی
singles
مسابقه انفرادی
races
مسابقه سرعت
race course
میدان مسابقه
nightcaps
اخرین مسابقه
to scamper
مسابقه دادن
scurry
مسابقه کوتاه
nightcap
اخرین مسابقه
bobsledding
مسابقه لوژسواری
motordrome
پیست مسابقه
barnburner
مسابقه مهیج
pigeon racing
مسابقه کبوترها
postboy
سوارکار مسابقه
prep
مسابقه ازمایشی
prize ring
گود مسابقه
racing car
اتومبیل مسابقه
an entrant for arace
دواطلب مسابقه
all play all
مسابقه دورهای
airplane racing
مسابقه هواپیمابری
air racing
مسابقه هواپیمابری
agonistics
علم مسابقه
racing car engine
موتور مسابقه
racing course
مسافت مسابقه
bonspiel
مسابقه رسمی
laws of the game
مقررات مسابقه
come off
پایان مسابقه
foot race
مسابقه راهپیمایی
race walking
مسابقه راهپیمایی
epee
مسابقه اپه
footrace
مسابقه دویدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com