English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
jaunt مسافرت کوچک
jaunts مسافرت کوچک
Other Matches
the incidents of a journey رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
trek کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
treks کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
tripped مسافرت مسافرت کردن
trips مسافرت مسافرت کردن
trip مسافرت مسافرت کردن
travels مسافرت
tour مسافرت
toured مسافرت
journeying مسافرت
journey مسافرت
journeyed مسافرت
tours مسافرت
touring مسافرت
journeys مسافرت
traveled مسافرت
travel مسافرت
locomotion مسافرت
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
peregrinations مسافرت دور
peregrination مسافرت دور
passports اجازه مسافرت
passport اجازه مسافرت
walkabouts مسافرت پیاده
river trip مسافرت رودخانه ای
visit مسافرت معاینه
visited مسافرت معاینه
royal progress مسافرت شاهانه
hitchhike مسافرت مفتی
visits مسافرت معاینه
dromomania جنون مسافرت
walkabout مسافرت پیاده
trip ticket بلیط مسافرت
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
holiday by the seaside [British] مسافرت کنار دریا
sailed مسافرت با قایق بادی
sailings مسافرت با قایق بادی
trip ticket برگه اجازه مسافرت
trial trip مسافرت ازمایشی یا امتحانی
churchills v to moscow مسافرت چرچیل به مسکو
traversabel سخنرانی درباره مسافرت
holiday at the seaside [British] مسافرت کنار دریا
package tour مسافرت بسته بندی
package holiday مسافرت بسته بندی
campaigns مسافرت درداخل کشور
all-expense tour مسافرت بسته بندی
To travel night and day . شب وروز مسافرت کردن
Get ready for the journey(trip) برای مسافرت حاضر شو
campaign مسافرت درداخل کشور
campaigned مسافرت درداخل کشور
campaigning مسافرت درداخل کشور
yachting مسافرت با قایق تفریحی
sail مسافرت با قایق بادی
travelogues سخنرانی درباره مسافرت
train journey from ... over ... to ... مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
camels مسافرت کردن باشتر
camel مسافرت کردن باشتر
travelogue سخنرانی درباره مسافرت
travelogs سخنرانی درباره مسافرت
port مامن مبدا مسافرت
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
waybill خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
foy سوری که بخاطر مسافرت میدهند
roadability راهواری قابل مسافرت در جاده
riding گردش و مسافرت لنگر گاه
We have a long journey before us . مسافرت طولانی در پیش داریم
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
I travel tomorrow [afternoon] . من فردا [بعد از ظهر] به مسافرت می روم.
roadworthy اماده مسافرت قابل سفر کردن
mal de mer سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
itinerate سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
astronautics مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
I have a short trip ahead. قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
commutes مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
stow away مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
commute مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
passenger mile طول راه مسافرت به حسب میل
commuted مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuting مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
How long does the crossing take? چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
flying بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
traveling fellowship بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
traveled سفر کردن مسافرت کردن
travel سفر کردن مسافرت کردن
travels سفر کردن مسافرت کردن
davit جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
venule رگ کوچک
culverts پل کوچک
culvert پل کوچک
petit کوچک
dinky کوچک
minor کوچک
bantam کوچک
bantams کوچک
dimmers کوچک
thumbnails کوچک
minute کوچک
runty کوچک
petty کوچک
puny کوچک
little کوچک
pillule حب کوچک
short ton تن کوچک
seed bud پر کوچک
fractional کوچک
minus cule کوچک
weensy کوچک
pilule حب کوچک
micros کوچک
micro کوچک
plumelet پر کوچک
plumule پر کوچک
small fry کوچک
small کوچک
smaller کوچک
gracile کوچک
weeniest کوچک
minuscule کوچک
canis minoris سگ کوچک
fortalice دژ کوچک
weenier کوچک
weeny کوچک
half pint کوچک
floret گل کوچک
canis minor سگ کوچک
smallest کوچک
exiguousness کوچک
pint size کوچک
diminutive کوچک
cerebellum مخ کوچک
ickle کوچک
ponceau پل کوچک
pipsqueak کوچک
pipsqueaks کوچک
thumbnail کوچک
pint-size کوچک
tiddly کوچک
whiffet سگ کوچک
tiddliest کوچک
tiddlier کوچک
imminution کوچک
chainlet زنجیر کوچک
canula میل کوچک
chiffonier اشکاف کوچک
cirque دایره کوچک
cellule حجره کوچک
cellule سلول کوچک
cay جزیره کوچک
cloudlet ابر کوچک
crenulation کنگره کوچک
cock boat کرجی کوچک
cockboat کرجی کوچک
guidon پرچم کوچک
fibril لیف کوچک
feist نوعی سگ کوچک
extenuatextent کوچک کردن
extenuate کوچک کردن
enchiridion کتاب کوچک
ductule مجرای کوچک
ductule لوله کوچک
guiden پرچم کوچک
frith خلیج کوچک
fossette گودال کوچک
fortalice قلعه کوچک
fleuret گل ساختگی کوچک
field colours پرچم کوچک
fruitlet میوه کوچک
glandule غده کوچک
go devil اژدر کوچک
godling خدای کوچک
gurry دژ یا قلعه کوچک
foldaway کوچک شونده
caster چرخ کوچک
crosslet خاج کوچک
cony خرگوش کوچک
contractible کوچک شدنی
coney خرگوش کوچک
colonnette ستون کوچک
coffeehouse کافه کوچک
cockle shell کرجی کوچک
crosslet صلیب کوچک
crownet تاج کوچک
hamulus قلاب کوچک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com