Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (31 milliseconds)
English	Persian
despotize	مستبدانه رفتار کردن
Other Matches
tyrannized	مستبدانه حکومت کردن
tyrannize	مستبدانه حکومت کردن
tyrannises	مستبدانه حکومت کردن
tyrannizing	مستبدانه حکومت کردن
tyrannising	مستبدانه حکومت کردن
domineer	مستبدانه حکومت کردن
tyrannised	مستبدانه حکومت کردن
tyrannizes	مستبدانه حکومت کردن
Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
despotic	مستبدانه
despotically	مستبدانه
tyrannically	مستبدانه
absolutely	مستبدانه
tyrannic	مستبدانه
to let somebody treat you like a doormat <idiom>	با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
arbitrary	مطلق مستبدانه
arbitrarily	دلخواهی مستبدانه
tyronnic	ستمگر فالمانه غاصبانه مستبدانه
to demean oneself	رفتار کردن
treat	رفتار کردن با
treats	رفتار کردن
treats	رفتار کردن با
demeans	رفتار کردن
treated	رفتار کردن
to deport oneself	رفتار کردن
treat	رفتار کردن
treated	رفتار کردن با
demean	رفتار کردن
demeaned	رفتار کردن
patronizes	رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronises	رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
prince	مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
patronized	رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
princes	مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
patronised	رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronize	رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
baby	مانندکودک رفتار کردن
babies	مانندکودک رفتار کردن
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
to go with the tide	طبق مقتضیات رفتار کردن
matronize	مانند رئیسه رفتار کردن
to lump them all together <idiom>	با همه یکسان رفتار کردن
wrongs	غیر منصفانه رفتار کردن
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
to act [be] one's age <idiom> <verb>	طبق سن خود رفتار کردن
wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
wronging	غیر منصفانه رفتار کردن
befriend	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriended	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
stereotype	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypes	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
to cultivate good manners	کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
princesse	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
grandmothers	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
schoolmaster	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
schoolmasters	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
crossest	خلاف میل کسی رفتار کردن
crosser	خلاف میل کسی رفتار کردن
princess	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
cross	خلاف میل کسی رفتار کردن
princesses	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
crosses	خلاف میل کسی رفتار کردن
live up to one's principles	موافق مرام خود رفتار کردن
make oneself at home <idiom>	مثل خونه خود رفتار کردن
grandmother	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
stereotypy	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
To treat them all alike. (indiscriminately).	همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
to go easy on somebody [something]	با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
to make [commit] a faux pas	اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
emulated	کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates	کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating	کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulate	کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
handles	رفتار کردن استعمال کردن
conducting	رفتار کردن رهبری کردن
conducted	رفتار کردن رهبری کردن
handle	رفتار کردن استعمال کردن
conduct	رفتار کردن رهبری کردن
conducts	رفتار کردن رهبری کردن
conducting	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulate	کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating	کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conducts	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulates	کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conduct	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
demeanour	رفتار
conducts	رفتار
comported	رفتار
action	رفتار
comports	رفتار
deportment	رفتار
actions	رفتار
comportment	رفتار
exploiting	: رفتار
misconduct	رفتار بد
behaviour	رفتار
comport	رفتار
treatments	رفتار
ethic	رفتار
comporting	رفتار
demeanor	رفتار
havings	رفتار
exploit	: رفتار
exploits	: رفتار
treatment	رفتار
haviour	رفتار
demarche	رفتار
demarch	رفتار
bad conduct	سو رفتار
conducted	رفتار
behavio	رفتار
behavior	رفتار
dealing	رفتار
gesturing	رفتار
conduct	رفتار
ergasia	رفتار
gest	رفتار
treament	رفتار
behaviuor	رفتار
gesture	رفتار
geste	رفتار
thews	رفتار
gestured	رفتار
conducting	رفتار
anancastia	رفتار وسواسی
behavior modification	تغییر رفتار
fal lal	رفتار فریفانه
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
ethogram	شرح رفتار
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
misconduct	سوء رفتار
behavior rehearsal	تمرین رفتار
verbal behavior	رفتار کلامی
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
maternal behavior	رفتار مادری
etiquette	روش رفتار
anankaslia	رفتار وسواسی
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
attitudes	روش و رفتار
immoral	زشت رفتار
stereotypy	رفتار قالبی
manner	رفتار ادب
maladdress	رفتار ناهنجار
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
collective behavior	رفتار جمعی
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
brusqurie	خشونت در رفتار
explicit behavior	رفتار اشکار
elicited behavior	رفتار فراخوانده
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
regressive behavior	رفتار واپس رو
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
automatic behavior	رفتار خودکار
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
covert behavior	رفتار نااشکار
cruelty	سوء رفتار
learned behavior	رفتار اموخته
conducts	رفتار اخلاقی
conduct	رفتار اخلاقی
implicit behavior	رفتار نااشکار
overt behavior	رفتار اشکار
anancasm	رفتار وسواسی
fair shake <idiom>	رفتار درست
affable <adj.>	خوش رفتار
conducting	رفتار اخلاقی
conducted	رفتار اخلاقی
target behavior	رفتار اماج
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
illtreatment	سوء رفتار
illtreat	سوء رفتار
incipient behavior	رفتار اغازین
frivolous	سبک رفتار
macho	نرینه رفتار
propriety of behaviour	درستی رفتار
behavior repertoire	خزانه رفتار
brusque	خشن در رفتار
behavior therapy	رفتار درمانی
attitude	روش و رفتار
expressive behavior	رفتار بیانگر
social behavior	رفتار اجتماعی
bearing	رفتار سلوک
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
image response	رفتار فرکانس تصویر
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
purposive behavior	رفتار غایت نگر
stereotyped	دارای رفتار قالبی
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی
organizational citizenship behavior	رفتار شهروندی سازمانی
contact behavior	رفتار تماس جویانه
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
levity	رفتار سبک لوسی
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com