English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
houseman مستخدم خانه
housemen مستخدم خانه
Other Matches
bedell مستخدم
employe مستخدم
livery مستخدم
liveries مستخدم
bedel مستخدم
servitor مستخدم
employee مستخدم
civil servants مستخدم دولتی
public servant مستخدم دولت
domestic مستخدم یاخادمه
mans نوکر مستخدم
civil servant مستخدم کشوری
civil servant مستخدم دولتی
retainers ملازم مستخدم
retainer ملازم مستخدم
public servant مستخدم عمومی
employe مستخدم زن کارمند
livery لباس مستخدم
liveries لباس مستخدم
man نوکر مستخدم
employee مستخدم زن کارمند
civil servants مستخدم کشوری
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
man friday مستخدم یا یارخیلی مفید
civil servant مستخدم یا کارمند دولت
civil servants مستخدم یا کارمند دولت
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
ancillary مستخدم بومی مربوط به کلفت
beadle مستخدم جزء کلیسا یادانشگاه
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
cellular لانه زنبوری خانه خانه
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
Berlin کالسکهی چهارچرخهای که در عقب آن رکابی برای ایستادن یک مستخدم وجود دارد
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
honey comb خانه خانه کردن
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
range یک خانه یا تعدادی خانه
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
lares خانه
rooms خانه
room خانه
cells خانه
alveolate خانه خانه
homes خانه
houseroom جا در خانه
furnace house خانه
unsheltered <adj.> بی خانه
pied-a-terre خانه
cell خانه
domicile خانه
domiciles خانه
lodges خانه
lodged خانه
lodge خانه
houseless بی خانه
roommate هم خانه
tersellated خانه خانه
roommates هم خانه
socket خانه
door to door خانه به خانه
door-to-door خانه به خانه
home خانه
her house خانه ان زن
within doors در خانه
materfamilias زن خانه
her house خانه اش
cellular خانه خانه
i was under his roof در خانه
pieds-a-terre خانه
honeycombs خانه خانه
houses خانه
cloisonne خانه خانه
shacks خانه
housed خانه
dwelling خانه
housing خانه ها
honeycomb خانه خانه
lar خانه
pigeon hole خانه
pigeon-hole خانه
cellulated خانه خانه
dwellings خانه
shack خانه
quarterage خانه
sockets خانه
house خانه
checkered خانه خانه
pigeon-holes خانه
double-fronted خانه دو در
keep house در خانه ماندن
lupanar فاحشه خانه
house work خانه داری
husbandman سرپرست خانه
lupanar جنده خانه
kibitka خانه تاتار
landlouper خانه بدوش
luft خانه فرار
hub or hub by خانه دار
insectary حشره خانه
housewifery خانه دار
insectarium حشره خانه
housewifely خانه دار
lake0dwelling خانه دریاچهای
household art فن اداره خانه
i wrote home برای خانه
landloper خانه بدوش
majordomo بزرگتر خانه
keep in در خانه ماندن
house top بام خانه
camera obscura تاریک خانه
caserne سرباز خانه
bawdy house جنده خانه
chancery دفتر خانه
chequer خانه شطرنج
chop house خوراک خانه
coach house کالسکه خانه
coach house درشکه خانه
coffee house قهوه خانه
coffee room خوارک خانه
coffee shop قهوه خانه
coffeehouse قهوه خانه
cabana خانه کوچک
butler pantry ابدار خانه
department وزارت خانه
departments وزارت خانه
active cell خانه کاری
alveolus شش خانه حبابچه
armory اسلحه خانه
baby house عروسک خانه
bawdy house فاحشه خانه
bindery صحاف خانه
bookbindery صحاف خانه
bordel فاحشه خانه
brick yard اجرپز خانه
convalescent home نقاهت خانه
custom house گمرک خانه
delivery to the home تحویل در خانه
gambling house قمار خانه
gaming house قمار خانه
goodwife کدبانوی خانه
grummet شاگرد خانه
gynaeceum خانه اندرونی
home born خانه زاد
dacha خانه ییلاقی
homebred خانه پرورده
homemaker خانه دار
house agent دلال خانه
house to get خانه اجارهای
fuse block خانه فیوز
freemasons hall فراموش خانه
dishouse بی خانه کردن
disorderly house خانه بدنام
disorderly house فاحشه خانه
domatophobia خانه هراسی
domicil مقر خانه
domiciliary مربوط به خانه
domiciliate خانه مسکن
door lock کلید خانه
dwelling construction خانه سازی
dwelling house خانه مسکونی
earth house خانه زیرزمینی
frater سفره خانه
house to let خانه اجارهای
mansion house خانه ارباب
houseroom اتاق خانه
colombarium کبوتر خانه
double-pile house خانه دو خوابه
English cottage خانه ویلایی
farm-house خانه رعیتی
hermitage خانه زاهد
out <adv.> بیرون از خانه
checker خانه شطرنج
Outside the house. بیرون از خانه
housework کار خانه
loony bin دیوانه خانه
loony bins دیوانه خانه
reading room قرائت خانه
reading rooms قرائت خانه
The house burned down . خانه سوخت
almshouse یتیم خانه
bastel خانه مستحکم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com