English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
graveyard مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyards مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
Other Matches
ScanDisk که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicaps امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
dashes مسیری را ادامه دادن
dashed مسیری را ادامه دادن
dash مسیری را ادامه دادن
cheesecakes مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
drag hunt شکار با تازی در مسیری بابوی مصنوعی روباه بخاطرورزش
cheesecake مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
bowling alleys مسیری که توپ بولینگ را در راستای آن به سوی هدف پرتاب میکنند
bowling alley مسیری که توپ بولینگ را در راستای آن به سوی هدف پرتاب میکنند
bazer سوارکاری که درکنار گاومیراند و او را در مسیری قرار میدهد تا گاوباز بهتربتواند روی ان بپرد
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
rugby point امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
adjacent دو گرهای که توسط مسیری به هم وصل اند که هیچ گره دیگری به آن وصل نیست
tracked در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
track در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
tracks در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
problem مشکل
difficult مشکل
problems مشکل
uphill مشکل
jigsaws مشکل
scarc ely مشکل
jigsaw مشکل
quandary مشکل
quandaries مشکل
up the creek <idiom> به مشکل برخودن
in a bind <idiom> به مشکل افتادن
ill- مشکل سخت
solution پاسخ یک مشکل
ill مشکل سخت
hard to please مشکل پسند
floorer سوال مشکل
in a jam <idiom> مشکل داشتن
off the hook <idiom> دورشدن از مشکل
solutions پاسخ یک مشکل
deep water <idiom> مشکل سخت
ills مشکل سخت
fun and games <idiom> وفیفه مشکل
finically مشکل پسندانه
finicality مشکل پسندی
have a time <idiom> به مشکل بر خوردن
head above water <idiom> آشکاری مشکل
kick up a fuss <idiom> به مشکل بر خوردن
feeding problem مشکل تغذیه
hardly مشکل بزحمت
problem identification بازشناسی مشکل
miminy piminy مشکل پسند
fastidious مشکل پسند
open sesame مشکل گشا
harder مشکل شدید
picksome مشکل پسند
hardest مشکل شدید
hard مشکل شدید
defect description توضیح مشکل
description of error توضیح مشکل
error description توضیح مشکل
fault description توضیح مشکل
bisexuals خنثی مشکل
bisexual خنثی مشکل
knot مشکل عقده
flawless <adj.> بدون مشکل
sound <adj.> بدون مشکل
impeccable <adj.> بدون مشکل
exquisite taste مشکل پسندی
f.in taste مشکل پسند
faultless <adj.> بدون مشکل
What's the problem? مشکل کجاست؟
immaculate <adj.> بدون مشکل
fastidiousness مشکل پسندی
knots مشکل عقده
free from error <adj.> بدون مشکل
to put the a. in the helve مشکل یامعمائی را حل کردن
problem child کودک مشکل افرین
unhandy مشکل بدست امده
to resolve a doubt حل مشکل یاشبهه کردن
raise eyebrows <idiom> ایجاد مشکل و زحمت
Gordian knot مشکل معما مانند
resource person فرد مشکل گشا
Gordian knots مشکل معما مانند
problem behavior رفتار مشکل افرین
mystification مشکل وپیچیده سازی
mooney problem checklist مشکل سنج مونی
can of worms <idiom> مشکل پیچیده وسردرگم
through the mill <idiom> تجربه شرایط مشکل
solve یافتن پاسخ یک مشکل
calculation پاسخ به یک مشکل در ریاضی
end در انتها یا پس از چندین مشکل
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
catastrophic error خطا یا مشکل در کل سیستم
solving یافتن پاسخ یک مشکل
turn tail <idiom> فرار از خطر یا مشکل
solves یافتن پاسخ یک مشکل
solved یافتن پاسخ یک مشکل
in the doghouse <idiom> مشکل پیدا کردن با
in a world of one's own <idiom> مشکل عمیق داشتن
no picnic <idiom> ناخوش آیند ،مشکل
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
intricate design نقش پیچیده، درهم و مشکل
mattered مشکل یا مساله قابل بحث
matter مشکل یا مساله قابل بحث
harden مشکل کردن سخت شدن
hardens مشکل کردن سخت شدن
last straw <idiom> [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
difficult terrain زمین مشکل برای عبور
Problem - solving . گره گشایی ( رفع مشکل )
clear up <idiom> حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
finicking جلوه فروش مشکل پسند
mattering مشکل یا مساله قابل بحث
matters مشکل یا مساله قابل بحث
i can add rapidly مشکل مارا زیاد کرد
it is particularly difficult بیک طرزمخصوصی مشکل است
iteration تکرار یک برنامه برای حل مشکل
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
procedure روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
problems سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
degree of difficulty درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
complexes بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
he can scarcely have done that مشکل این کار را کرده باشد
formula مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
advanced بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
calculate یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculated یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
formulas مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
problem سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
get برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
getting برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
squirelly اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
auxiliaries پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
runs یک امتیاز
concession امتیاز
royalty حق امتیاز
game bird یک امتیاز
concessions امتیاز
run یک امتیاز
credit امتیاز
charters امتیاز
chartering امتیاز
chartered امتیاز
charter امتیاز
leases امتیاز
lease امتیاز
scores امتیاز
prominency امتیاز
plus امتیاز
credits امتیاز
crediting امتیاز
exclusiveness امتیاز
credited امتیاز
act of grace امتیاز
pre eminence امتیاز
licences امتیاز
licence امتیاز
franchise امتیاز
prerogatives امتیاز
francs امتیاز
scoreless بی امتیاز
priviege امتیاز
rectums امتیاز
rectum امتیاز
ad امتیاز
ads امتیاز
franc امتیاز
prominence امتیاز
distinction امتیاز
distinctions امتیاز
licenses امتیاز
scorelines خط امتیاز
prerogative امتیاز
scored امتیاز
privilege امتیاز
point امتیاز
royalties حق امتیاز
score امتیاز
scoreline خط امتیاز
upper hand امتیاز
pre-eminence امتیاز
pas امتیاز
franchises امتیاز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com