Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
pie alley
مسیر اسان برای گوی اندازی
Other Matches
switched network backup
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
in orders to make it easiter
برای اسان تر کردن ان
kickable
اسان برای ضربه زدن با پا
in orders that it may beeasier
برای اینکه اسان تر شود
laughter
مسابقه اسان برای بردن
holeable
گوی اسان برای به سوراخ انداختن
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
pedrail
اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
setup
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
offense
توپ اندازی وتلاش برای انداختن میله
surfcasting rod
چوب ماهیگیری برای قلاب اندازی در موج
setl
زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
gun-loop
[دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
smalltalk
یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
practice plug
وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
compressor bleed air
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
driving lane
یک خط جاده برای یک مسیر
lane
یک خط جاده برای یک مسیر
traffic lane
یک خط جاده برای یک مسیر
icos
System OutputControl/Input مجموعه استانداردی از روالهای ورودی و خروخی که برای راه اندازی و کنترل فرایندورودی و خروجی طراحی شده است
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
procedure turn
دور زدن برای برگشتن در مسیر
ski run
سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
barrier light
نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
command heading
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
control vane
تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
startup disk
فلاپی دیسک که حاوی فایلهای تشخیص سیستم عامل است و در صورتی که دیسک خراب شود برای راه اندازی کامپیوتر استفاده میشود
pass pattern
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
newsgroup
خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند
holding pattern
کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
darts
پیکان اندازی 2 نفره یا 4 نفره با 3 پیکان در هربار برای هر نفر از مسافت 8 یا 9 متر
capture
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
forecaddie
باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف
captures
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
routing
لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router
capturing
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
cleaned
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
cw system
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
wheel sucker
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
frame
1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
re entry vehicle
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
decisions
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
backslash
کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
decision
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
fdm
Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing
routing
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
fastest
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
groove
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
grooves
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
quick out
نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
crane rail
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
derivation graph
ساختار پایگاه داده سراسری که حاوی اطلاعات قوانین و مسیر هایی برای یافتن داده است
distance vector protocols
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
backbone
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
backbones
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
cushy
اسان
cushiest
اسان
facile
اسان
cushier
اسان
straightforward
اسان
easy
اسان
simplest
اسان
degage
اسان
easiest
اسان
simpler
اسان
potty
اسان
simple
اسان
easier
اسان
potties
اسان
easygoing
اسان
duck soup
اسان
eath
اسان
permissive
اسان گیر
to roll on
اسان رفتن
to sweep past
اسان رفتن
facilitate
اسان کردن
easygoing
اسان گیر
lollipops
ضربه اسان
lollipop
ضربه اسان
easy
پاس اسان
easiest
پاس اسان
to roll by
اسان رفتن
soft loans
وام اسان
soft loan
وام اسان
lenient
اسان گیر
laxity
اسان گیری
facilitating
اسان کردن
to ease off
اسان شدن
facilitates
اسان کردن
euthanasia
مرگ اسان
permissiveness
اسان گیری
facilitated
اسان کردن
easier
پاس اسان
light handed
اسان راحت
royal road
اسان ترین راه
to take it easy
کار را اسان گرفتن
duck soup
کار اسان وسهل
glided
سریدن اسان رفتن
cushily
اسان وبی دردسر
happy go lucky
اسان گذران بیمار
leniency
اسان گیری ارفاق
glide
سریدن اسان رفتن
glides
سریدن اسان رفتن
chippie
پرتاب اسان از زیر سبد
collars
کسب اسان امتیاز ضربه
mobility
انتقال اسان منابع تولید
collar
کسب اسان امتیاز ضربه
it promisews to be easy
امید میرود اسان باشد
it promisews to be easy
چنین مینماید که اسان است
it is very easily done
بسیار اسان انجام میگیرد
nothing great is easy
هیچ کاری بزرگی اسان نیست
summit
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summits
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
midcourse guidance
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
friendliness
میزان اسان بودن کار باکامپیوتر یا برنامه
pick a cherry
ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
break the wind
در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
cheesecake
مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
cheesecakes
مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
checks
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
fire lane
مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
base of trajectory
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
expectoration
تف اندازی
diving
اب اندازی
exspuition
تف اندازی
filling
اب اندازی
fillings
اب اندازی
arm wrestling
مچ اندازی
wrist wrestling
مچ اندازی
down line processor
پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
abortion
بچه اندازی
firing
توپ اندازی
extrajection
برون اندازی
actuation
بکار اندازی
bootstrap
خودراه اندازی
encroachments
دست اندازی
leg pull
دست اندازی
encroachment
دست اندازی
postponement
تاخیر اندازی
basket dam
بندسله اندازی
dockage
حق بار اندازی
trap
در تله اندازی
inbreak
دست اندازی
triggers
راه اندازی
triggered
راه اندازی
postponements
تاخیر اندازی
launghing
براه اندازی
lead work
جام اندازی
starting
راه اندازی
shading
سایه اندازی
sputtering
بیرون اندازی
gunfire
تیر اندازی
moulting
شاخ اندازی
moulting
پوست اندازی
lead work
شیشه اندازی
abortions
بچه اندازی
gunshots
تیر اندازی
gunshot
تیر اندازی
trigger
راه اندازی
glaziery
جام اندازی
snash
دست اندازی
trapping
در تله اندازی
molt
پوست اندازی
sortition
قرعه اندازی
sortition
پشک اندازی
triggering
راه اندازی
ecdysis
پوست اندازی
start up
راه اندازی
contortion
ازشکل اندازی
contortions
ازشکل اندازی
trapping
بدام اندازی
supersedure
تعویق اندازی
chrematistics
علم پس اندازی
ejection
بیرون اندازی
cannonade
توپ اندازی
boot
راه اندازی
cannonry
توپ اندازی
starting current
جریان راه اندازی
attemptable
قابل دست اندازی
encroaches
دست اندازی کردن
starting motor
موتور راه اندازی
starting lever
اهرم راه اندازی
encroached
دست اندازی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com