English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
pie alley مسیر اسان برای گوی اندازی
Other Matches
switched network backup انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
in orders to make it easiter برای اسان تر کردن ان
kickable اسان برای ضربه زدن با پا
in orders that it may beeasier برای اینکه اسان تر شود
laughter مسابقه اسان برای بردن
holeable گوی اسان برای به سوراخ انداختن
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
pedrail اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
setup توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
offense توپ اندازی وتلاش برای انداختن میله
surfcasting rod چوب ماهیگیری برای قلاب اندازی در موج
setl زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
gun-loop [دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
smalltalk یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
practice plug وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
compressor bleed air هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
driving lane یک خط جاده برای یک مسیر
lane یک خط جاده برای یک مسیر
traffic lane یک خط جاده برای یک مسیر
icos System OutputControl/Input مجموعه استانداردی از روالهای ورودی و خروخی که برای راه اندازی و کنترل فرایندورودی و خروجی طراحی شده است
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
procedure turn دور زدن برای برگشتن در مسیر
ski run سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
barrier light نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
command heading مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
control vane تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
startup disk فلاپی دیسک که حاوی فایلهای تشخیص سیستم عامل است و در صورتی که دیسک خراب شود برای راه اندازی کامپیوتر استفاده میشود
pass pattern مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
newsgroup خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند
holding pattern کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
darts پیکان اندازی 2 نفره یا 4 نفره با 3 پیکان در هربار برای هر نفر از مسافت 8 یا 9 متر
capture کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
forecaddie باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف
captures کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
routing لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router
capturing کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
cw system سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
wheel sucker دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
frame 1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
re entry vehicle نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
decisions علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
backslash کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
decision علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
fdm Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing
routing مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
fastest سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
groove خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
grooves خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
quick out نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
crane rail مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
derivation graph ساختار پایگاه داده سراسری که حاوی اطلاعات قوانین و مسیر هایی برای یافتن داده است
distance vector protocols اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
backbone مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
backbones مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
cushy اسان
cushiest اسان
facile اسان
cushier اسان
straightforward اسان
easy اسان
simplest اسان
degage اسان
easiest اسان
simpler اسان
potty اسان
simple اسان
easier اسان
potties اسان
easygoing اسان
duck soup اسان
eath اسان
permissive اسان گیر
to roll on اسان رفتن
to sweep past اسان رفتن
facilitate اسان کردن
easygoing اسان گیر
lollipops ضربه اسان
lollipop ضربه اسان
easy پاس اسان
easiest پاس اسان
to roll by اسان رفتن
soft loans وام اسان
soft loan وام اسان
lenient اسان گیر
laxity اسان گیری
facilitating اسان کردن
to ease off اسان شدن
facilitates اسان کردن
euthanasia مرگ اسان
permissiveness اسان گیری
facilitated اسان کردن
easier پاس اسان
light handed اسان راحت
royal road اسان ترین راه
to take it easy کار را اسان گرفتن
duck soup کار اسان وسهل
glided سریدن اسان رفتن
cushily اسان وبی دردسر
happy go lucky اسان گذران بیمار
leniency اسان گیری ارفاق
glide سریدن اسان رفتن
glides سریدن اسان رفتن
chippie پرتاب اسان از زیر سبد
collars کسب اسان امتیاز ضربه
mobility انتقال اسان منابع تولید
collar کسب اسان امتیاز ضربه
it promisews to be easy امید میرود اسان باشد
it promisews to be easy چنین مینماید که اسان است
it is very easily done بسیار اسان انجام میگیرد
nothing great is easy هیچ کاری بزرگی اسان نیست
summit حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summits حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
midcourse guidance هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
friendliness میزان اسان بودن کار باکامپیوتر یا برنامه
pick a cherry ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
break the wind در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
cheesecake مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
cheesecakes مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
checks حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
fire lane مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
expectoration تف اندازی
diving اب اندازی
exspuition تف اندازی
filling اب اندازی
fillings اب اندازی
arm wrestling مچ اندازی
wrist wrestling مچ اندازی
down line processor پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
abortion بچه اندازی
firing توپ اندازی
extrajection برون اندازی
actuation بکار اندازی
bootstrap خودراه اندازی
encroachments دست اندازی
leg pull دست اندازی
encroachment دست اندازی
postponement تاخیر اندازی
basket dam بندسله اندازی
dockage حق بار اندازی
trap در تله اندازی
inbreak دست اندازی
triggers راه اندازی
triggered راه اندازی
postponements تاخیر اندازی
launghing براه اندازی
lead work جام اندازی
starting راه اندازی
shading سایه اندازی
sputtering بیرون اندازی
gunfire تیر اندازی
moulting شاخ اندازی
moulting پوست اندازی
lead work شیشه اندازی
abortions بچه اندازی
gunshots تیر اندازی
gunshot تیر اندازی
trigger راه اندازی
glaziery جام اندازی
snash دست اندازی
trapping در تله اندازی
molt پوست اندازی
sortition قرعه اندازی
sortition پشک اندازی
triggering راه اندازی
ecdysis پوست اندازی
start up راه اندازی
contortion ازشکل اندازی
contortions ازشکل اندازی
trapping بدام اندازی
supersedure تعویق اندازی
chrematistics علم پس اندازی
ejection بیرون اندازی
cannonade توپ اندازی
boot راه اندازی
cannonry توپ اندازی
starting current جریان راه اندازی
attemptable قابل دست اندازی
encroaches دست اندازی کردن
starting motor موتور راه اندازی
starting lever اهرم راه اندازی
encroached دست اندازی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com