Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
strand
مسیر رسیدن
strands
مسیر رسیدن
Search result with all words
privileged
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
Other Matches
the end sanctifies the means
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beat
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first
پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he
باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
fastest
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
groove
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
grooves
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
switched network backup
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
landing approach
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
summits
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summit
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
midcourse guidance
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
transit route
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
fire lane
مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
base of trajectory
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
trunkair route
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
overtaken
رسیدن به
escalating
رسیدن
escalates
رسیدن
escalated
رسیدن
escalate
رسیدن
reached
رسیدن به
reached
رسیدن
get at
رسیدن به
maturate
رسیدن
light or lighted
رسیدن
overtake
رسیدن به
reach
رسیدن
land
رسیدن
reaching
رسیدن
getting
رسیدن
run up
رسیدن
get
رسیدن
to come to a he
رسیدن
overtakes
رسیدن به
approach
رسیدن
to see to
رسیدن
approached
رسیدن
to d. up with
رسیدن به
approaches
رسیدن
to fetch up
رسیدن
to come to hand
رسیدن
reaching
رسیدن به
to come by
رسیدن
aims
رسیدن
aimed
رسیدن
aim
رسیدن
reaches
رسیدن به
reaches
رسیدن
arr
رسیدن
to catch up
رسیدن به
to get at
رسیدن به
reach
رسیدن به
take in (money)
<idiom>
رسیدن
befalls
در رسیدن
accede
رسیدن
acceded
رسیدن
accedes
رسیدن
acceding
رسیدن
come
رسیدن
comes
رسیدن
arrive
رسیدن
arrived
رسیدن
arrives
رسیدن
arriving
رسیدن
befell
در رسیدن
attaint
رسیدن به
catch up
رسیدن به
arrival
رسیدن
befalling
در رسیدن
expire
به سر رسیدن
befallen
در رسیدن
accru
رسیدن
peer
رسیدن
peering
رسیدن
peered
رسیدن
gets
رسیدن
attain
رسیدن
attained
رسیدن
befall
در رسیدن
attains
رسیدن
attaining
رسیدن
get on in years
<idiom>
به سن پیری رسیدن
to strike oil
بنفت رسیدن
taper off
<idiom>
کم کم به آخر رسیدن
down to the wire
<idiom>
به آخر خط رسیدن
to pay the penalty of
بسزای .... رسیدن
get hold of (something)
<idiom>
به مالکیت رسیدن
to round into a man
بمردی رسیدن
to run out
بپایان رسیدن
have it
<idiom>
به جواب رسیدن
dead end
<idiom>
به آخرخط رسیدن
Welcome back.
رسیدن بخیر
come to terms
<idiom>
به موافقت رسیدن
peak
به قله رسیدن
peaking
به قله رسیدن
peaks
به قله رسیدن
at the end of one's rope
<idiom>
به آخرخط رسیدن
overgo
رسیدن به گذشتن
to wait
خدمت رسیدن
wrap up
به نتیجه رسیدن
deduction
از کل به جزء رسیدن
To reach ones destination.
بمقصد رسیدن
come to the point
<idiom>
به نکتهاصلی رسیدن
to meet the a of
به تصویب رسیدن
come down by inheritance
به ارث رسیدن
forereach
فرا رسیدن
go round
به همه رسیدن
grow up
به سن بلوغ رسیدن
handed down
به تواتر رسیدن
land vi
بزمین رسیدن
makes
رسیدن به ساخت
consummating
بوصال رسیدن
consummates
بوصال رسیدن
fetch up
به نتیجه رسیدن
peter
بپایان رسیدن
vanish
به صفر رسیدن
come about
بانجام رسیدن
finishes
به انتها رسیدن
finish
به انتها رسیدن
descends
به ارث رسیدن
descend
به ارث رسیدن
vanishing
به صفر رسیدن
vanishes
به صفر رسیدن
vanished
به صفر رسیدن
consummated
بوصال رسیدن
consummate
بوصال رسیدن
meet of approval of
به تصویب ..... رسیدن
to be late
دیر رسیدن
to come to a end
به پایان رسیدن
make
رسیدن به ساخت
to come to a point
بنوک رسیدن
to come to an end
بپایان رسیدن
to draw level
بحریف رسیدن
to draw to an end
بته رسیدن
to fall due
موعد رسیدن
to be duly punished for
به کیفر ..... رسیدن
to be approved
به تصویب رسیدن
to attain on's majority
بحدرشد رسیدن
on station
رسیدن به هدف
outjockey
در رسیدن پوشاندن
pull up to
به چیزی رسیدن
pull up with
به چیزی رسیدن
run out
باخر رسیدن
strike oil
به نفت رسیدن
to a greatness
به بزرگی رسیدن
to go round
به همه رسیدن
reach an agreement
به توافق رسیدن
cubes
بقوه سه رسیدن
over-
به انتها رسیدن
to reach a place
بجایی رسیدن
mature
به حد کمال رسیدن
receive
رسیدن پذیرفتن
receives
رسیدن پذیرفتن
matures
به حد کمال رسیدن
last straw
<idiom>
[به آخر خط رسیدن]
cube
بقوه سه رسیدن
over
به انتها رسیدن
to the wall
<idiom>
به آخر خط رسیدن
to the eye
<idiom>
به نظر رسیدن
to turn out
به پایان رسیدن
fix
بحساب کسی رسیدن
touches
رسیدن به متاثر کردن
catch
رسیدن به نفر جلو
matures
به موعد چیزی رسیدن
peaks
رسیدن به بلندترین نقط ه
to be hot to the touch
داغ به نظر رسیدن
achieving
رسیدن نائل شدن به
peaking
به نقطه اوج رسیدن
peaking
رسیدن به بلندترین نقط ه
achieve
رسیدن نائل شدن به
achieves
رسیدن نائل شدن به
peaks
به نقطه اوج رسیدن
achieved
رسیدن نائل شدن به
addle
رسیدن عمل امدن
overhauls
رسیدن به نفر جلو
hulks
بزرگ بنظر رسیدن
hulk
بزرگ بنظر رسیدن
to run out
به ته کشیدن
[بپایان رسیدن]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com