Dictiornary-Farsi | مشاهده کردن لنگر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (40 milliseconds)

English	Persian
sight the anchor	مشاهده کردن لنگر


Other Matches

aweigh	تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
anchor watch	گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
perceived	مشاهده کردن
observes	مشاهده کردن
observe	مشاهده کردن
observed	مشاهده کردن
perceives	مشاهده کردن
twing	مشاهده کردن
perceiving	مشاهده کردن
observing	مشاهده کردن
beholds	مشاهده کردن
sees	مشاهده کردن
see	مشاهده کردن
beholding	مشاهده کردن
behold	مشاهده کردن
perceive	مشاهده کردن
apperceive	مشاهده کردن
spots	مشاهده کردن گلوله ها
spot	مشاهده کردن گلوله ها
ovservation	مشاهده رصد کردن
identified	مشاهده کردن شناسایی کنید
identifying	مشاهده کردن شناسایی کنید
identifies	مشاهده کردن شناسایی کنید
identify	مشاهده کردن شناسایی کنید
anchor in sight	لنگر بالاست لنگر را دیدم
see for oneself	از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
capstan	میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
warps	جا به جا کردن ناو یا لنگر
warp	جا به جا کردن ناو یا لنگر
luff	لنگر پیدا کردن
warped	جا به جا کردن ناو یا لنگر
observation	دیدبانی کردن مشاهده کردن
observations	دیدبانی کردن مشاهده کردن
observe	مراعات کردن مشاهده کردن
observes	مراعات کردن مشاهده کردن
observed	مراعات کردن مشاهده کردن
observing	مراعات کردن مشاهده کردن
grapnel	لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
grapnels	لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
observantion	مشاهده
observations	مشاهده
observation	مشاهده
course line shot	مشاهده در خط
seeing	مشاهده
ovservation	قوه مشاهده
observation error	خطای مشاهده
animadversion	مراقبت مشاهده
unseen	مشاهده نشده
observational	مبنی بر مشاهده
observability	مشاهده پذیری
beheld	مشاهده شده
objectives	قابل مشاهده
objective	قابل مشاهده
faculty of observation	قوه مشاهده
observer	مشاهده کننده
observers	مشاهده کننده
perceptivity	قوه مشاهده
naturalistic observation	مشاهده طبیعی
beheld	مشاهده کرده
observational techniques	فنون مشاهده
perceptions	مشاهده قوه ادراک
participant observation	مشاهده توام با مشارکت
participant observer	مشاهده گر شرکت کننده
perceivable	مشاهده کردنی دیدنی
perception of an object	مشاهده یا دیدن چیزی
observational error	خطای مشاهده [ریاضی]
perceptiveness	بینایی قوه مشاهده
empirically	از روی مشاهده و تجربه
observable quantity	کمیت مشاهده پذیر
indiscernibly	بطور غیرقابل مشاهده
imperceptibly	بطور غیرقابل مشاهده
a posteriori	مبنی بر تجربه و مشاهده
histories	صفحاتی که مشاهده شده
history	صفحاتی که مشاهده شده
imperceptible	غیر قابل مشاهده
perception	مشاهده قوه ادراک
observed frequency	بسامد مشاهده شده
observed score	نمره مشاهده شده
reviewing	مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviews	مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviewed	مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
imperceptibility	غیر قابل مشاهده بودن
review	مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
confucion symbols	علاپم کنفسیون که صرفا در فرش چین مشاهده می شود
periscopes	دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
incidental images	تصویرهایی که مشاهده انهانتیجه تاثیراتی است که ازچشم ناپدیدگشته اند
periscope	دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
anchoring	: لنگر
brake weight	لنگر
anchoring	لنگر
anchors	: لنگر
stockless anchor	لنگر
swinge	لنگر
weight	لنگر
anchors	لنگر
anchor	: لنگر
anchor	لنگر
moment	لنگر
makefast	لنگر
prickly a	لنگر
moments	لنگر
fisherman's bend	گره لنگر
anchors	لنگر انداختن
cat	اویختن لنگر
anchors	لنگر بلوک
cats	اویختن لنگر
underfoot	لنگر زیر پا
fly wheel	چرخ لنگر
failure moment	لنگر گسیختگی
anchors	: لنگر انداختن
torque	لنگر پیچشی
anchors	لنگر کشتی .
fixed end moment	لنگر گیرداری
recoilless	بدون لنگر
fisherman's anchor	لنگر قایق
flexural moment	لنگر خمشی
anchored	لنگر انداخته
ice anchor	لنگر یخی
foul anchor	لنگر گیرکرده
shank	بازوی لنگر
anchor	لنگر انداختن
anchor	: لنگر انداختن
sea anchor	لنگر کشتی
anchor	لنگر کشتی .
statical moment	لنگر سطحی
sea anchor	لنگر چتری
sea anchor	لنگر دریا
wharf	لنگر انداختن
riding anchor	لنگر نگهدارنده
wharfs	لنگر انداختن
hawse pipe	چشمه لنگر
shank	ساق لنگر
hawse pipe	چشمی لنگر
riding anchor	لنگر اولی
anchor	لنگر بلوک
anchoring	لنگر بلوک
swivel piece	مدور لنگر
restraining moment	لنگر گیرداری
stocked	میله لنگر
anchoring	لنگر انداختن
grappling	لنگر گاه
stream anchor	لنگر ضد جریان اب
stock	میله لنگر
statical moment	لنگر ایستایی
anchoring	: لنگر انداختن
anchoring	لنگر کشتی .
drogue	لنگر چتری
wharves	لنگر انداختن
anchor shackle	بخوی لنگر
anchor cable	کابل لنگر
anchor buoy	بویه لنگر
anchor bolt	پیچ لنگر
anchor ball	گوی لنگر
jews harp	حلقه لنگر
kedge anchor	لنگر پاشنه
additional moment	لنگر مکمل
killick	لنگر سبک
anchor cable	طناب لنگر
anchor detail	بیگاری لنگر
anchor detail	تیم لنگر
overturning moment	لنگر واژگونی
anchor line cable	کابل لنگر
riding lights	چراغ لنگر
anchor light	چراغ لنگر
anchor in sight	لنگر رویت شد
anchor dues	هزینههای لنگر
fluke	ناخن لنگر
fluke	قلاب لنگر
moors	لنگر انداختن
moment equation	معادله لنگر
weigh anchor	لنگر کشیدن
tiers	زنجیر لنگر
maximum moment	لنگر بیشینه
maximum moment	حداکثر لنگر
sash cords	طناب لنگر
tier	زنجیر لنگر
moment of inertia	لنگر جبر
turning moment	لنگر واژگونی
moored	لنگر انداختن
moor	لنگر انداختن
mooring buoy	بویه لنگر
resisting moment	لنگر مقاوم
moment of resistence	لنگر مقاوم
sash cord	طناب لنگر
anchor strop	بند لنگر
anchorages	لنگر انداختن
bower anchor	لنگر سینه
windlasses	وینچ لنگر
patent anchor	نوعی لنگر
windlass	دوار لنگر
windlass	وینچ لنگر
grappling irons	لنگر چهارشاخه
windlasses	دوار لنگر
grappling irons	لنگر قایق
grappling iron	لنگر چهارشاخه
grappling iron	لنگر قایق
flukes	ناخن لنگر
cable party	گروه لنگر
cable officer	افسر لنگر
c.q.r. anchor	لنگر خمیده