English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (8 milliseconds)
English Persian
studious مشتاق خواهان
Other Matches
You scratch my back and Ill scratch yours. <proverb> خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
rejoinders پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
rejoinder پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
pursuers خواهان
demandant خواهان
pursuer خواهان
candidates خواهان
candidate خواهان
plaintiffs خواهان
fonder خواهان
fondest خواهان
plaintiff خواهان
complainants خواهان
complainant خواهان
desirous خواهان
actors خواهان
petitioners خواهان
petitioner خواهان
actor خواهان
fond خواهان
wishful خواهان
raring مشتاق
hungry مشتاق
breathless مشتاق
breathlessness مشتاق
fervid مشتاق
pickup artist مشتاق زن
pick-up artist مشتاق زن
player [American E] مشتاق زن
on fire مشتاق
snell مشتاق
on edge مشتاق
longhair مشتاق
willful مشتاق
long haired مشتاق
lickerish مشتاق
wishful مشتاق
gung-ho مشتاق
athirst مشتاق
aspirer مشتاق
appetent مشتاق
agag مشتاق
eager مشتاق
keen set مشتاق
hungriest مشتاق
hungrier مشتاق
keen مشتاق
keenest مشتاق
wistful مشتاق
solicitously مشتاق
solicitous مشتاق
enthusiasts مشتاق
agog مشتاق
womanisers مشتاق زن
enthusiastic مشتاق
thirsty مشتاق
womanizers مشتاق زن
womanizer مشتاق زن
enthusiast مشتاق
plaintiff خواهان [قانون]
complainant [British E] خواهان [قانون]
pursuer [Scottish English] خواهان [قانون]
claimant [arbitration proceedings] خواهان [قانون]
plaintiff and defendant خواهان وخوانده
willing حاضر خواهان
petitioner [divorce proceedings] خواهان [قانون]
solicitous to go مشتاق رفتن
iama for it به ان مشتاق یا مایلم
perfervid مشتاق حریص
eager beaver بیش از حد مشتاق
desirous ارزومند مشتاق
fondest مایل مشتاق
fonder مایل مشتاق
fond مایل مشتاق
earnest باحرارت مشتاق
wilful مشتاق مایل
battailous مشتاق جنگ
anxious مشتاق اندیشناک
avid مشتاق ارزومند
secta ادله خواهان دعوی
surrebutter اخرین پاسخ خواهان
libellant دادخواست دهنده خواهان
libelant دادخواست دهنده خواهان
to be hot [for] واقعا مشتاق بودن [به]
torrid محترق بسیار مشتاق
to be dead keen [on] واقعا مشتاق بودن [به]
keen set for doing anything مشتاق کردن کاری
sharp set گرسنه بسیار مشتاق
non suit ترک دعوی به وسیله خواهان
suppliant خواهان دعوی اعاده تصرف
lonely hearts اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
libllant خواهان یا شاکی دعوی افترا
yearn اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearned اشتیاق داشتن مشتاق بودن
I'm not too keen on it. <idiom> من خیلی بهش مشتاق نیستم.
fall over oneself <idiom> کاملا مشتاق انجام کاری
yearns اشتیاق داشتن مشتاق بودن
pleas دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
replication جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
plea دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
relicta verificatione تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
particulars دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
plea of tender اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
My sister says she's looking forward to meeting you. خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
trespasses تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
demurrer عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
trespassed تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassing تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespass تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
peremptory undertaking تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
fiend دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
plea in abatement دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
injunctions دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
origin writ ورقهای بود که در گذشته خواهان دعوی ان را یه عنوان اولین قدم در احقاق حق خود می خریدند
prolixity بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
tendering وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
garnishment میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
briefed خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com